عسل رمان
* 💞﷽💞
💗 #خریدار_عشق 💗
#قسمت6
توی اتاقم دراز کشیده بودم که صدای پیامک گوشیم و شنیدم ،بازش کردم مریم بود .نوشته بود بیا تلگرام
تلگرامو باز کردم یه گروه سه نفره درست کرده بود منو مریم و سهیلا ،
یه عالم عکس از اون پسره رو فرستاد
شروع کردم به نوشتن - خوب اینا چیه؟
مریم: رییس جمهور آینده است دارم براش تبلیغ میکنم
-مسخره!
سهیلا: سلام بچه ها خوبین ؟
- فعلن که مریم تو خوشی غرق شده
مریم : سهیلا دیدی عکسارو
سهیلا: اره این همون احمدی نیس؟
مریم : اره ،ازتو پیجش برداشتم ...
- خوب،الان فرستادی این عکسارو که چی مثلأ
سهیلا: یعنی تو با این ذوقی که داری شوهر آینده ات چه جوری میخواد تحملت کنه نمیدونم
مریم: ای گفتی ،بی ذوق تر از این بشر پیدا نمیشه - همون شوهری که میاد شما رو تحمل کنه ،منم تحمل میکنه ...
مریم: حالا ،خارج از شوخی، یه راه کاری بدین ،چه جوری مخ اینو بزنیم...
- همون روشی که قبلن واسه بقیه انجام میدادین رو این پسره بدبختم انجام بدین ...
سهیلا: این فرق میکنه، اصلا هیچ چیزی جواب نمیده - از قیافه اش پیداست خیلی خوش لباسه، انگار که مدلینگ جاییه
مریم: نه بابا خیلی ها پرسیدن ازش ،گفته نیست ،خودش عاشق تیپ زدنه - ولی مخ زدنش کاره سختی نباید باشه
سهیلا: عععع، تا حالا مخ چند نفرو زدی که آدم شناس شدی
- من همین اینقدر که مخ خانواده امو بزنم که با شما دوتا پت و مت دوست باشم کلی هنر کردم
تازه مدال افتخارم باید بگیرم...
سهیلا: خدا نکشتت بهار
مریم: بهار بیا مخ اینو تو بزن - نه بابا از این کارا خوشم نمیاد
سهیلا: بهار ،اگه مخشو زدی گوشیمو میدم بهت
مریم: خیلی بیشعوری، چند وقته داریم مخ میزنیم،به من همچین پیشنهادی ندادی
سهیلا: این فرق میکنه، فقط میخوام ببینم واقعن بچه مثبته یا نه - نه خیر قولت ،قول نیست
سهیلا:عع بهار ،به جون تو میدم گوشیمو ، قبول میکنی
- قبول
مریم : تا یه هفته وقت داریااا
- زرشک! شما دوتا که استاد مخ زدنین نزدیک دوماه شده نتونستین
من یه هفته ای میتونم ،نخیر من نیستم
سهیلا: باشه بابا ،تو هم یه ماه خوبه؟
- دوماه...
مریم: یه ماه و نیم آخر تمام شد رفت ...
- دیونه این به خدا ،من برم درس بخونم ،فعلن شب بخیر
سهیلا: شب بخیر ،یه ماه و نیمت از فردا شروع میشه - باشه ،صبح بیاین سر کوچه دنبالم ، باز نیاین مثل دزدا سنگ بزنین به پنجره هااا
سهیلا: باشه ،ده منتظرت میمونیم نیومدی میریم
- باشه شب بخیر...
💗 #خریدار_عشق 💗
#قسمت6
توی اتاقم دراز کشیده بودم که صدای پیامک گوشیم و شنیدم ،بازش کردم مریم بود .نوشته بود بیا تلگرام
تلگرامو باز کردم یه گروه سه نفره درست کرده بود منو مریم و سهیلا ،
یه عالم عکس از اون پسره رو فرستاد
شروع کردم به نوشتن - خوب اینا چیه؟
مریم: رییس جمهور آینده است دارم براش تبلیغ میکنم
-مسخره!
سهیلا: سلام بچه ها خوبین ؟
- فعلن که مریم تو خوشی غرق شده
مریم : سهیلا دیدی عکسارو
سهیلا: اره این همون احمدی نیس؟
مریم : اره ،ازتو پیجش برداشتم ...
- خوب،الان فرستادی این عکسارو که چی مثلأ
سهیلا: یعنی تو با این ذوقی که داری شوهر آینده ات چه جوری میخواد تحملت کنه نمیدونم
مریم: ای گفتی ،بی ذوق تر از این بشر پیدا نمیشه - همون شوهری که میاد شما رو تحمل کنه ،منم تحمل میکنه ...
مریم: حالا ،خارج از شوخی، یه راه کاری بدین ،چه جوری مخ اینو بزنیم...
- همون روشی که قبلن واسه بقیه انجام میدادین رو این پسره بدبختم انجام بدین ...
سهیلا: این فرق میکنه، اصلا هیچ چیزی جواب نمیده - از قیافه اش پیداست خیلی خوش لباسه، انگار که مدلینگ جاییه
مریم: نه بابا خیلی ها پرسیدن ازش ،گفته نیست ،خودش عاشق تیپ زدنه - ولی مخ زدنش کاره سختی نباید باشه
سهیلا: عععع، تا حالا مخ چند نفرو زدی که آدم شناس شدی
- من همین اینقدر که مخ خانواده امو بزنم که با شما دوتا پت و مت دوست باشم کلی هنر کردم
تازه مدال افتخارم باید بگیرم...
سهیلا: خدا نکشتت بهار
مریم: بهار بیا مخ اینو تو بزن - نه بابا از این کارا خوشم نمیاد
سهیلا: بهار ،اگه مخشو زدی گوشیمو میدم بهت
مریم: خیلی بیشعوری، چند وقته داریم مخ میزنیم،به من همچین پیشنهادی ندادی
سهیلا: این فرق میکنه، فقط میخوام ببینم واقعن بچه مثبته یا نه - نه خیر قولت ،قول نیست
سهیلا:عع بهار ،به جون تو میدم گوشیمو ، قبول میکنی
- قبول
مریم : تا یه هفته وقت داریااا
- زرشک! شما دوتا که استاد مخ زدنین نزدیک دوماه شده نتونستین
من یه هفته ای میتونم ،نخیر من نیستم
سهیلا: باشه بابا ،تو هم یه ماه خوبه؟
- دوماه...
مریم: یه ماه و نیم آخر تمام شد رفت ...
- دیونه این به خدا ،من برم درس بخونم ،فعلن شب بخیر
سهیلا: شب بخیر ،یه ماه و نیمت از فردا شروع میشه - باشه ،صبح بیاین سر کوچه دنبالم ، باز نیاین مثل دزدا سنگ بزنین به پنجره هااا
سهیلا: باشه ،ده منتظرت میمونیم نیومدی میریم
- باشه شب بخیر...
۳.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.