بهشت من
بهشت من
پارت 30
الیا:کی میتونه باشه
دامون:نگران نباش الان میرم درو باز میکنم ببینم کیه؟
دامون از روی تخت رفت پایین درو باز کرد پشت سرش بست رفت درو باز یکی گفت
ناشناس:تو معلوم کجایی چند روزه شرکک رفته و هوا
دامون:خب کار داشتم.... هان راستی الیا الیا(باصدای بلند برای صدا کردن)بیا اینجا اشناعه
یه لباس ورداشتم پوشیدم رفتم بیرون
الیا:سلام
نوید:سلام....دامون اینکی
دامون:الیا ایشون دوست صمیمی و معاون شرکتم هستم نوید نوید ایشونم خانم این خونس
نوید:خانم این خونه(باتعجب)
دامون:اره
الیا:دامون تو شرکت داری؟
دامون:اره استاد دانشگاه بودن برام تفریح بود چند روز دیگه هم میرم استفا میدم
الیا:چه مسخره
نوید:همینو بگو شرکت به اون بزرگی رو ول کردی امدی اینما برای من استاد دانشگاه شدی....ببخشید شما اسمتون چیه؟
الیا: الیا هستم میتونید همین طوری منو صدا کنید
نوید:الیا چه اسم قشنگی معنی اسمتون چی
دامون:اول الیا خانم دومن معنی اسمش به تو چه ربط داره
الیا:ولش کن به من بگو الیا معنی اسمم هم بهشت من هست
نوید:چه قشنگ
نوید خیلی اروم بود اصلا نمیخورد که دامون همچین رفیقی داشته باشه
دامون:کی اسمتو برات انتخاب کرده
الیا:مامانم.....دامون
دامون:چیه
الیا:میشه تو هروفت رفتی شرکت بگم دریا بیاد اینجا ؟
دامون:اره بگو بیاد
الیا:خیلی دوست دارم
نوید:الان باید بیاد شرکت میتونی الان زنگ بزنی بهش بگی
زنگ زدم به دریا گفت اکی میام لوکیشنو براش فرستادم نیم ساعتی گذشته بود
دامون:الیا من دیگه دارم میرم شرکت
الیا:باشه خدافظ
پریدم رفتم بغلش کردم رفک بیرون ده دقیقه بعدش تلفن خونه زنگ خورد
ناشناس:اقای دامون یکی هست که باشما کار داره بفرستمش بالا
الیا:بله اگر میشه
یکی در زد درو باز کردم دیدم دریا پرید بغلم
دریا:وای خره اینجا کجاست خونتون رو عوض کردین
الیا:نه بابا خونه دامونه
دریا:مگه شما ها عقد کردین
همپی رو براش توضیح دادم
دریا:وای حوصلم سر رفت بیار یه چیزی بخوریم
الیا:شکمو
رفتم از تو یخچال براش پاستیل اوردم یه فیلم عاشقانه هم گذاشتم یه عالمه تنقلات هم اوردم گذاشتم جلومون دو ساعتی بود داشتیم فیلم میدیدم که یکی درو زد فیلمو قطع کردم از چشمی در نگاه کردم کسی نبود دوبارا در زو ترسیدم درو باز کنم
دریا:کیه؟
الیا:هیچکی
دریا:پس عمم داره در میزنه
الیا:خوب بیا خودت ببین توفه
دریاامد دید گفت کسی نیست دریا درو باز کرد که یهویی یه چیزی امد تو صورتش....
پارت 30
الیا:کی میتونه باشه
دامون:نگران نباش الان میرم درو باز میکنم ببینم کیه؟
دامون از روی تخت رفت پایین درو باز کرد پشت سرش بست رفت درو باز یکی گفت
ناشناس:تو معلوم کجایی چند روزه شرکک رفته و هوا
دامون:خب کار داشتم.... هان راستی الیا الیا(باصدای بلند برای صدا کردن)بیا اینجا اشناعه
یه لباس ورداشتم پوشیدم رفتم بیرون
الیا:سلام
نوید:سلام....دامون اینکی
دامون:الیا ایشون دوست صمیمی و معاون شرکتم هستم نوید نوید ایشونم خانم این خونس
نوید:خانم این خونه(باتعجب)
دامون:اره
الیا:دامون تو شرکت داری؟
دامون:اره استاد دانشگاه بودن برام تفریح بود چند روز دیگه هم میرم استفا میدم
الیا:چه مسخره
نوید:همینو بگو شرکت به اون بزرگی رو ول کردی امدی اینما برای من استاد دانشگاه شدی....ببخشید شما اسمتون چیه؟
الیا: الیا هستم میتونید همین طوری منو صدا کنید
نوید:الیا چه اسم قشنگی معنی اسمتون چی
دامون:اول الیا خانم دومن معنی اسمش به تو چه ربط داره
الیا:ولش کن به من بگو الیا معنی اسمم هم بهشت من هست
نوید:چه قشنگ
نوید خیلی اروم بود اصلا نمیخورد که دامون همچین رفیقی داشته باشه
دامون:کی اسمتو برات انتخاب کرده
الیا:مامانم.....دامون
دامون:چیه
الیا:میشه تو هروفت رفتی شرکت بگم دریا بیاد اینجا ؟
دامون:اره بگو بیاد
الیا:خیلی دوست دارم
نوید:الان باید بیاد شرکت میتونی الان زنگ بزنی بهش بگی
زنگ زدم به دریا گفت اکی میام لوکیشنو براش فرستادم نیم ساعتی گذشته بود
دامون:الیا من دیگه دارم میرم شرکت
الیا:باشه خدافظ
پریدم رفتم بغلش کردم رفک بیرون ده دقیقه بعدش تلفن خونه زنگ خورد
ناشناس:اقای دامون یکی هست که باشما کار داره بفرستمش بالا
الیا:بله اگر میشه
یکی در زد درو باز کردم دیدم دریا پرید بغلم
دریا:وای خره اینجا کجاست خونتون رو عوض کردین
الیا:نه بابا خونه دامونه
دریا:مگه شما ها عقد کردین
همپی رو براش توضیح دادم
دریا:وای حوصلم سر رفت بیار یه چیزی بخوریم
الیا:شکمو
رفتم از تو یخچال براش پاستیل اوردم یه فیلم عاشقانه هم گذاشتم یه عالمه تنقلات هم اوردم گذاشتم جلومون دو ساعتی بود داشتیم فیلم میدیدم که یکی درو زد فیلمو قطع کردم از چشمی در نگاه کردم کسی نبود دوبارا در زو ترسیدم درو باز کنم
دریا:کیه؟
الیا:هیچکی
دریا:پس عمم داره در میزنه
الیا:خوب بیا خودت ببین توفه
دریاامد دید گفت کسی نیست دریا درو باز کرد که یهویی یه چیزی امد تو صورتش....
۷.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.