پارت ۱
پارت ۱
امروز اولین روز دانشگاه بود با دوستم پاکپائو هم هم کلاسیم خب بریم صبح با صدای خدمتکار رون بیدارشدم
خدمتکار:خانمبیدار شین امروز دانشگاه دارین
از زبان یون :پاشدم و اماده شدم و رفتم لباس دانشگاهمو پوشبدم و به پاکپائو زنگ زدم
از زبان پاکپائو : داشتمخواب خوبی میدیم که یونزنگ زد
پائو الو بله چیه
یون:پاشو دختر امروز دانشگاه داریم
پائو(بچه ها چون همون پاکپائو هست): وای مگه ساعت چند
یون خانم خوابالو ساعت۹ باید ساعت ۱۰ سر کلاس باشیم
از زیان پائو :بعد صحبت با یون رفتم اماده شدم و لباس پوشدم و رفتم دانشگاه که یون دیدم وباهاش حرف زدم تا اینکه یون با یکی برخورد کرد
اززبانیون :داشتم با پائو حرف میزدم که برخورد کروم به یک نفر....
امروز اولین روز دانشگاه بود با دوستم پاکپائو هم هم کلاسیم خب بریم صبح با صدای خدمتکار رون بیدارشدم
خدمتکار:خانمبیدار شین امروز دانشگاه دارین
از زبان یون :پاشدم و اماده شدم و رفتم لباس دانشگاهمو پوشبدم و به پاکپائو زنگ زدم
از زبان پاکپائو : داشتمخواب خوبی میدیم که یونزنگ زد
پائو الو بله چیه
یون:پاشو دختر امروز دانشگاه داریم
پائو(بچه ها چون همون پاکپائو هست): وای مگه ساعت چند
یون خانم خوابالو ساعت۹ باید ساعت ۱۰ سر کلاس باشیم
از زیان پائو :بعد صحبت با یون رفتم اماده شدم و لباس پوشدم و رفتم دانشگاه که یون دیدم وباهاش حرف زدم تا اینکه یون با یکی برخورد کرد
اززبانیون :داشتم با پائو حرف میزدم که برخورد کروم به یک نفر....
۸.۱k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.