پارت ششم
پارت ششم
یه دسته ی گل مریم دم در بود برش داشتم
دیدم نامه داره نامه رو باز کردم دیدم نوشته:
صبا جان تولدت مبارک🌷
فکرم مشغول بود که نگهبان رو دیدم
رفتم پیشش و بهش گفتم:ببخشید آقا کی این دسته ی گل رو گذاشته دم در خونه
نگهبان:دیدم یه آقایی اومد ولی چیزی توی دستش نبود چرا چیزی شده؟؟؟؟
صبا :نه چیزه خاصی نیست .ممنون 😕
رفتم توی خونه مامانم گل ها رو دید توی دستم
مامان :صبا این گل ها چین؟؟؟
صبا :دوستم برای تولدم برام اورده!!
رفتم توی اتاق که بخوابم...
یه دسته ی گل مریم دم در بود برش داشتم
دیدم نامه داره نامه رو باز کردم دیدم نوشته:
صبا جان تولدت مبارک🌷
فکرم مشغول بود که نگهبان رو دیدم
رفتم پیشش و بهش گفتم:ببخشید آقا کی این دسته ی گل رو گذاشته دم در خونه
نگهبان:دیدم یه آقایی اومد ولی چیزی توی دستش نبود چرا چیزی شده؟؟؟؟
صبا :نه چیزه خاصی نیست .ممنون 😕
رفتم توی خونه مامانم گل ها رو دید توی دستم
مامان :صبا این گل ها چین؟؟؟
صبا :دوستم برای تولدم برام اورده!!
رفتم توی اتاق که بخوابم...
۵۸.۸k
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.