ماه و ریون پارت ۶ 🌙 ♡
ریون : ملکه مادر همه ی توضیحات جشن امشبو داد منم رفتم اتاقم زخمام خیلی میسوخت لباسمو کمی دادم پایین تا ببینم ولی یهو به طرف تخت هول داده شدم دیدم تهیونگ هولم داده اومد نشست رو تخت و دستشو گذاش رو زخمم یکم بعد زخمم خوب شد ...
ریون : ممنون .
تهیونگ: قابلی نداشت .
ریون : تهیونگ رف آخيش دیگه بدنم نمیسوزه هوفف .
* شب *
ریون: از حموم اومدم لباس مورد نظر واسه جشن رو پوشیدم و یه میکاپ لایت کردم موهامم دورم ریختم که در اتاقم زده شد و کیراز اومد داخل با لباس تو تنش خیلی خوشگل شده بود با لبخند گفتم :
ریون : چ خوشگل شدی پرنسس .
کیراز : شماهم خوشگل شدی ملکه .
ریون : با کلمه ش کمی ذهنم درگیر شد .....
تهیونگ: آماده اید ؟
ریون و کیراز : اوهوم .
تهیونگ: با دیدن ریون تو اون لباس محوش شدم ولی به خودم اومدم و با کیراز و ریون از اتاق خارج شدیم ولی همونجا مونا با عشوه ی زیاد اومد طرفم .
مونا : امپراطورم چه جذاب شده !
تهیونگ: ممنون( سرد )
مونا : بریم ته ته جونم .
ریون : مونا به زور تهیونگ رو برد منم که از خدام بود با کیراز رفتم .
رفتیم یه کنار وایسادیم و مامان و بابایه تهیونگ و خود تهیونگ جایه اصلی وایسادن و توضیحاتو شروع کردن منو کیرازم بهشون نگاه میکردیم .
تاج رو سر تهیونگ گذاشتن و تهیونگ امپراطور شد ولی هنوز مراسم تموم نشده بود ....
م/ت : خب ملکه و همسر اصلی امپراطور کیم مو.....
* تهیونگ قبل کامل شدن حرف مادرش گف :
تهیونگ: نه .
* تهیونگ از رو تخت پادشاهی بلند شد و به طرف ریون رف کیراز که متوجه همه چیز شده بود لبخندی از سر شادی زد ...
تهیونگ دستشو تو دستایه یخ ریون حلقه کرد و بردش جایه تخت پادشاهی و با داد گف :
تهیونگ: از این به بعد امپراطور این سرزمین منم پس خودم انتخاب میکنم از همین امشب ملکه کیم ریونه !
ادامه دارد .....
اسلاید ۲ لباس ریون
اسلاید ۳ لباس تهیونگ
اسلاید ۴ و ۵ لباس مونا و کیرازه .
ریون : ممنون .
تهیونگ: قابلی نداشت .
ریون : تهیونگ رف آخيش دیگه بدنم نمیسوزه هوفف .
* شب *
ریون: از حموم اومدم لباس مورد نظر واسه جشن رو پوشیدم و یه میکاپ لایت کردم موهامم دورم ریختم که در اتاقم زده شد و کیراز اومد داخل با لباس تو تنش خیلی خوشگل شده بود با لبخند گفتم :
ریون : چ خوشگل شدی پرنسس .
کیراز : شماهم خوشگل شدی ملکه .
ریون : با کلمه ش کمی ذهنم درگیر شد .....
تهیونگ: آماده اید ؟
ریون و کیراز : اوهوم .
تهیونگ: با دیدن ریون تو اون لباس محوش شدم ولی به خودم اومدم و با کیراز و ریون از اتاق خارج شدیم ولی همونجا مونا با عشوه ی زیاد اومد طرفم .
مونا : امپراطورم چه جذاب شده !
تهیونگ: ممنون( سرد )
مونا : بریم ته ته جونم .
ریون : مونا به زور تهیونگ رو برد منم که از خدام بود با کیراز رفتم .
رفتیم یه کنار وایسادیم و مامان و بابایه تهیونگ و خود تهیونگ جایه اصلی وایسادن و توضیحاتو شروع کردن منو کیرازم بهشون نگاه میکردیم .
تاج رو سر تهیونگ گذاشتن و تهیونگ امپراطور شد ولی هنوز مراسم تموم نشده بود ....
م/ت : خب ملکه و همسر اصلی امپراطور کیم مو.....
* تهیونگ قبل کامل شدن حرف مادرش گف :
تهیونگ: نه .
* تهیونگ از رو تخت پادشاهی بلند شد و به طرف ریون رف کیراز که متوجه همه چیز شده بود لبخندی از سر شادی زد ...
تهیونگ دستشو تو دستایه یخ ریون حلقه کرد و بردش جایه تخت پادشاهی و با داد گف :
تهیونگ: از این به بعد امپراطور این سرزمین منم پس خودم انتخاب میکنم از همین امشب ملکه کیم ریونه !
ادامه دارد .....
اسلاید ۲ لباس ریون
اسلاید ۳ لباس تهیونگ
اسلاید ۴ و ۵ لباس مونا و کیرازه .
۲.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.