p17
کوک: الو نامجون
نامجون: چیه بیدار شدی (ذهن نامجون: یا خدا الان ات و میبینه که داره تزئینات رو انجام میده الان همه چی بهم میخوره)
کوک: نه نزاشتم ات منو ببینه اصلا نرفتم اونور از در پشتی اومدم بیرون تا به چند تا از ماموریت ها برسم
نامجون: هوف چرا زنگ زدی کاری داشتی
کوک: یه سوال داشتم... اگه ات رو دستگیر کنیم چه اتفاقی براش میفته
نامجون: کوک نکنه... نه تو به اون احساس... نه نه اینطوری نمیشه
کوک: دست خودم نبود نمیدونم باید چیکار منم
نامجون: پسر از دست تو اشکال نداره یه کاریش میکنیم فعلا نرو خونه چون ات میفهمه از خونه زدی بیرون
کوک: اکی... خداحافظ
...
فلش بک به زمان تولد
ات: الو همه بیاین خونه زود
یونگی: اکی
....
همه با ات: سه می تو کا ها می دا (تولدت مبارک)
کوک: ممنون از همتون ممنون ات
ات: ارزو کن
کوک: کردم (شمع رو فوت کن)
ات: ارزوت چی بود
کوک: خودت میدونی
ات: پس ارزوتو انشب بر اورده میکنم
کوک: واقعا (جا خورد)
ات: میخوام تو همه تولدات کنارت باشم
ویو ادمین
همه متعجب بودن که یهو
نامجون: چیه بیدار شدی (ذهن نامجون: یا خدا الان ات و میبینه که داره تزئینات رو انجام میده الان همه چی بهم میخوره)
کوک: نه نزاشتم ات منو ببینه اصلا نرفتم اونور از در پشتی اومدم بیرون تا به چند تا از ماموریت ها برسم
نامجون: هوف چرا زنگ زدی کاری داشتی
کوک: یه سوال داشتم... اگه ات رو دستگیر کنیم چه اتفاقی براش میفته
نامجون: کوک نکنه... نه تو به اون احساس... نه نه اینطوری نمیشه
کوک: دست خودم نبود نمیدونم باید چیکار منم
نامجون: پسر از دست تو اشکال نداره یه کاریش میکنیم فعلا نرو خونه چون ات میفهمه از خونه زدی بیرون
کوک: اکی... خداحافظ
...
فلش بک به زمان تولد
ات: الو همه بیاین خونه زود
یونگی: اکی
....
همه با ات: سه می تو کا ها می دا (تولدت مبارک)
کوک: ممنون از همتون ممنون ات
ات: ارزو کن
کوک: کردم (شمع رو فوت کن)
ات: ارزوت چی بود
کوک: خودت میدونی
ات: پس ارزوتو انشب بر اورده میکنم
کوک: واقعا (جا خورد)
ات: میخوام تو همه تولدات کنارت باشم
ویو ادمین
همه متعجب بودن که یهو
۱۰.۴k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.