𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۸
(عشق دشوار پارت ۸)
اول جیمین رفت رو سکو و شروع کرد به صحبت کردن
& از همه شما متشکرم که زحمت کشیدین و امشب رو با ما همراه شدین ما امروز اینجا جمع شدیم برای دو کار مهم یکی به خاطر شراکت جدیدمون و از همه مهمتر برای معرفی کسی که قراره شعبه کره شرکتمون رو مدیریت کنه یعنی خواهرم پارک جینا
(جینا ویو)
از حرف های جیمین هیچ سر در نمیاوردم یعنی چی قراره شرکت رو من اداره کنم بابا چی میشه وقتی که میخوای یه کاری بکنی به منم بگی ها (پایان جینا ویو )
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که با صدای جیمین به خودم اومدم رفتم کنارش رو سکو وایسادم همه مهمونا داشتن با کناریشون حرف میزدن
(حرف های جینا و جیمین که خیلی آروم زیر لب میگفتن)
+چی میشه قبل از انجام کاری به منم خبر بدی ها
&خواستم سوپرایزت کنم
+نمیخوام
&لطفا ابرو ریزی نکن باشه ؟
+بریم خونه من میدونم و تو وایسا ببین چیکارت میکنم
&باشه بریم خونه بعد
+میکشمت
&برو خودتو معرفی کن
رفتم جلو و شروع کردم
+سلام من پارک جینا هستم خواهر کوچیکتر پارک جیمین امیدوارم با همدیگه همکار های خوبی برای هم بشیم ممنون 😊😊
بعد همه دست زدن و از روی سکو اومدیم پایین جیمین رفت پیش مهمونا و منم تنهایی نشسته بودم که تهیونگ اومد پیشم
_سلام به شریک جدیدم
+چنین اتفاقی قرار نیست بیفته
_ میشه بپرسم چرا
+چون از این کارا خوشم نمیاد و خودمم الان فهمیدم قراره رئیس بشم
_راه دیگه ای نداری و قراره رئیس بشی
+با جیمین حرف میزنم و راضیش میکنم
_جیمینی که من میشناسم بیخیال نمیشه
+مگه چند وقته که جیمین رو میشناسی
_۱۲ سال
+واقعا؟
_اره منو جیمین ۱۲سال هست که دوست صمیمی هستیم
+اهوم
_میشه فردا باهم بریم بیرون
+اونوقت چرا به چه دلیل
_به دلیل اینکه قراره باهم دیگه کار کنیم ولی همدیگه رو اصلا نمیشناسیم
+راست میگی
_بله من بدون فکر چیزی نمیگم
+بابا تو خوبی
_بله
+اوکی میام
_پس ساعت ۱ و نیم میام دنبالت
+خودم میتونم بیام فقط آدرسو
رو بفرست
_گفتم که خودم میام دنبالت
+باشه بابا
+پس من دیگه میرم خونه اگه جیمین پرسید کجا رفتم بگو چون خسته بود رفت خونه باشه ؟
_باشه بهش میگم
+بای
_بای
رفتم سوار ماشینم شدم رفتم سمت خونه رسیدم ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم رفتم داخل عمارت
(بچه ها نگفته بودم که جینا و جیمین خونشون یکیه و یه عمارت بزرک لوکس هستش)
نمیدونم چرا خوابم نمیومد برای همین رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم و آرایشم رو پاک کردم و رفتم تو آشپزخونه و در یخچال رو باز کردم و یکم میوه برداشتم و شستم و ریختم تو یه ظرف رفتم داخل اتاقم و لپتاپم رو برداشتم و روشنش کردم و دیدم که قسمت جدید سریال اومده با شور و شوق زیاد شروع کردم به فیلم دیدن
شرط ها :۱۰ تا لایک❤ و ۲۰ تا کامنت🗨
اول جیمین رفت رو سکو و شروع کرد به صحبت کردن
& از همه شما متشکرم که زحمت کشیدین و امشب رو با ما همراه شدین ما امروز اینجا جمع شدیم برای دو کار مهم یکی به خاطر شراکت جدیدمون و از همه مهمتر برای معرفی کسی که قراره شعبه کره شرکتمون رو مدیریت کنه یعنی خواهرم پارک جینا
(جینا ویو)
از حرف های جیمین هیچ سر در نمیاوردم یعنی چی قراره شرکت رو من اداره کنم بابا چی میشه وقتی که میخوای یه کاری بکنی به منم بگی ها (پایان جینا ویو )
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که با صدای جیمین به خودم اومدم رفتم کنارش رو سکو وایسادم همه مهمونا داشتن با کناریشون حرف میزدن
(حرف های جینا و جیمین که خیلی آروم زیر لب میگفتن)
+چی میشه قبل از انجام کاری به منم خبر بدی ها
&خواستم سوپرایزت کنم
+نمیخوام
&لطفا ابرو ریزی نکن باشه ؟
+بریم خونه من میدونم و تو وایسا ببین چیکارت میکنم
&باشه بریم خونه بعد
+میکشمت
&برو خودتو معرفی کن
رفتم جلو و شروع کردم
+سلام من پارک جینا هستم خواهر کوچیکتر پارک جیمین امیدوارم با همدیگه همکار های خوبی برای هم بشیم ممنون 😊😊
بعد همه دست زدن و از روی سکو اومدیم پایین جیمین رفت پیش مهمونا و منم تنهایی نشسته بودم که تهیونگ اومد پیشم
_سلام به شریک جدیدم
+چنین اتفاقی قرار نیست بیفته
_ میشه بپرسم چرا
+چون از این کارا خوشم نمیاد و خودمم الان فهمیدم قراره رئیس بشم
_راه دیگه ای نداری و قراره رئیس بشی
+با جیمین حرف میزنم و راضیش میکنم
_جیمینی که من میشناسم بیخیال نمیشه
+مگه چند وقته که جیمین رو میشناسی
_۱۲ سال
+واقعا؟
_اره منو جیمین ۱۲سال هست که دوست صمیمی هستیم
+اهوم
_میشه فردا باهم بریم بیرون
+اونوقت چرا به چه دلیل
_به دلیل اینکه قراره باهم دیگه کار کنیم ولی همدیگه رو اصلا نمیشناسیم
+راست میگی
_بله من بدون فکر چیزی نمیگم
+بابا تو خوبی
_بله
+اوکی میام
_پس ساعت ۱ و نیم میام دنبالت
+خودم میتونم بیام فقط آدرسو
رو بفرست
_گفتم که خودم میام دنبالت
+باشه بابا
+پس من دیگه میرم خونه اگه جیمین پرسید کجا رفتم بگو چون خسته بود رفت خونه باشه ؟
_باشه بهش میگم
+بای
_بای
رفتم سوار ماشینم شدم رفتم سمت خونه رسیدم ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم رفتم داخل عمارت
(بچه ها نگفته بودم که جینا و جیمین خونشون یکیه و یه عمارت بزرک لوکس هستش)
نمیدونم چرا خوابم نمیومد برای همین رفتم تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم و آرایشم رو پاک کردم و رفتم تو آشپزخونه و در یخچال رو باز کردم و یکم میوه برداشتم و شستم و ریختم تو یه ظرف رفتم داخل اتاقم و لپتاپم رو برداشتم و روشنش کردم و دیدم که قسمت جدید سریال اومده با شور و شوق زیاد شروع کردم به فیلم دیدن
شرط ها :۱۰ تا لایک❤ و ۲۰ تا کامنت🗨
۲۶.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.