سیلاممم
میدونم گفته بودم که دیگه فعالیت نمیکنم
ولی امروز یاد یک سم افتادم گفتم شماها هم بگم
مایکی:سیلامممم*پریدن بغل نویسنده*
نویسنده:سیلام😔
مایکی:چرا ناراحتی ناراحت نباش
نویسنده:خیلی تعسیر گذار بود ولی خببببببببب باشه فقط به خاطر تو و خوانندگان🥲
*کن چین و اما اومدن*
*پریدن بغل اما و در این لحظه کن چین سر نویسنده را ناز میکنه*
نویسنده:سلام کن چین سلام اما
اما:سلام عرررر دلم برات تنگ شده بود
نویسنده:درسته من بخاطر مشکلاتم فعالیت نمیکم ولی ما که این جا همیشه پیش هم هستیم
اما:🗿🗿🗿🗿
کن چین:سلام یوری
خلاصه بعد از لاس........چیزه احوال پرسی
مایکی:یوری جونم
نویسنده:باز چه شکری خوردی که سمت من این طوری یوری جونم یوری جونم میکنی؟😔
مایکی:یه سوال
نویسنده:بفرمایید
مایکی:ا.ت یعنی چی
قیافه نویسنده😳😳😳😳😳
قیافه ا.ت😳😳😳😳
نویسنده:خوب ا.ت همون اسم خودت تو داستان هست
مایکی:آهان مایکی، مایکی رو بوسيد
مایکی، مایکی رو کرد
سپس نویسنده کن چین اما و ا.ت از خنده پاره میشن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
میتسویا الان یعنی من باید همه رو بدوزم
کازوتورا: اینا همش تقصیر مایکیه
مادر نویسنده که کاناتای سانزو در دستانش هست: اینا همش تقصیر یوریه
سانزو:مامان یوری خواهش میکنم آرامش خودتون رو حفظ کنید
مامان نویسنده:یک کلمه حرف بزنی این کاناتا رو میکونم تو کوچه هات😡
سانزو لال میشه
مادر نویسنده به سمت نویسنده حمله میکنه
نویسنده فلنگ رو میبنده و فرار میکنه
بچههای تومان:برای شادی روح نویسنده صلوات محمدی پسند ختم کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مادر نویسنده: وایسا پدصگگگگگ میخوام این کاناتا رو باهات وصلت بدم😡
پدر نویسنده با پوکر ترین فیس:تو دعوا هاتون پای من رو وصت نکشید
نویسنده:ننننننه منو با سانمی وسط بده
بچههای تومان🤣🤣🤣🤣
سانمی😳😳😳
مادر نویسنده 😡
نویسنده 😨😨😨😨
میتسویا:من دو باره باید همه رو بدوزم
ای من ریدم دهن همتون
همایت يادتون نره خداحافظ
ولی امروز یاد یک سم افتادم گفتم شماها هم بگم
مایکی:سیلامممم*پریدن بغل نویسنده*
نویسنده:سیلام😔
مایکی:چرا ناراحتی ناراحت نباش
نویسنده:خیلی تعسیر گذار بود ولی خببببببببب باشه فقط به خاطر تو و خوانندگان🥲
*کن چین و اما اومدن*
*پریدن بغل اما و در این لحظه کن چین سر نویسنده را ناز میکنه*
نویسنده:سلام کن چین سلام اما
اما:سلام عرررر دلم برات تنگ شده بود
نویسنده:درسته من بخاطر مشکلاتم فعالیت نمیکم ولی ما که این جا همیشه پیش هم هستیم
اما:🗿🗿🗿🗿
کن چین:سلام یوری
خلاصه بعد از لاس........چیزه احوال پرسی
مایکی:یوری جونم
نویسنده:باز چه شکری خوردی که سمت من این طوری یوری جونم یوری جونم میکنی؟😔
مایکی:یه سوال
نویسنده:بفرمایید
مایکی:ا.ت یعنی چی
قیافه نویسنده😳😳😳😳😳
قیافه ا.ت😳😳😳😳
نویسنده:خوب ا.ت همون اسم خودت تو داستان هست
مایکی:آهان مایکی، مایکی رو بوسيد
مایکی، مایکی رو کرد
سپس نویسنده کن چین اما و ا.ت از خنده پاره میشن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
میتسویا الان یعنی من باید همه رو بدوزم
کازوتورا: اینا همش تقصیر مایکیه
مادر نویسنده که کاناتای سانزو در دستانش هست: اینا همش تقصیر یوریه
سانزو:مامان یوری خواهش میکنم آرامش خودتون رو حفظ کنید
مامان نویسنده:یک کلمه حرف بزنی این کاناتا رو میکونم تو کوچه هات😡
سانزو لال میشه
مادر نویسنده به سمت نویسنده حمله میکنه
نویسنده فلنگ رو میبنده و فرار میکنه
بچههای تومان:برای شادی روح نویسنده صلوات محمدی پسند ختم کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مادر نویسنده: وایسا پدصگگگگگ میخوام این کاناتا رو باهات وصلت بدم😡
پدر نویسنده با پوکر ترین فیس:تو دعوا هاتون پای من رو وصت نکشید
نویسنده:ننننننه منو با سانمی وسط بده
بچههای تومان🤣🤣🤣🤣
سانمی😳😳😳
مادر نویسنده 😡
نویسنده 😨😨😨😨
میتسویا:من دو باره باید همه رو بدوزم
ای من ریدم دهن همتون
همایت يادتون نره خداحافظ
۶.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.