زیر سایه ی آشوبگر p22
خیلی نگذشته بود که یه مشنبای مشکی پیدا کردیم که داخلش یه قاب عکس بود و یه نامه بود
عکس سوکجین همراه پدر و مادر و خواهرش
نامه رو باز کردیم
داخلش نوشته بود:
_امیدوارم این نامه به دست اهلش برسه چون در غیر این صورت اتفاقات خوبی نخواهد افتاد و احتمالا من خواهم مرد ،
بعد از خوندن این نامه اون رو از بین ببر...اگر پلیس هستی در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۲ برو به بندر اینچئون (یکی از بندر های کره جنوبی)...اونجا راس ساعت ۱۱ شب توی کلوپی که نزدیک بندره معامله انجام میشه...رمزش هم "رقص با پادشاهه" ،
امیدوارم تا این تاریخ اون ها نتونن فرمول رو کامل کنن....ولی اگر کردن باید هر چه زودتر جلوشون رو گرفت و گرنه دنیا بهم میریزه.....اگر پلیس نیستی و یه فرد عادی هستی این نامه رو بسوزون و همه چیز رو فراموش کن ،
اگه فردی آشنا هستی اون قاب عکس رو نگه دار چون در عمق اون عکس یه گنج بزرگ وجود داره....خانواده!
بعد از خوندن نامه گیج شدیم
گفتم:
_اینکار ممکنه کار پدرت باشه که اینجا مخفیش کرده...به نظرم منظور اون از اهلش یکی از اعضای خانوادش بوده چون قاب عکس شما رو همراه نامه گذاشته....اما منظورش از اون حرفا چیه؟...چه فرمولیه که دنیا رو بهم میریزه؟
در جوابم گفت:
_نمیدونم....اصلا با عقل جور در نمیاد...بابا اهل مخفی کاری و اینجور کار های خطرناک نبود
_طبق چیزی که توی نامه نوشته شده پدرت میدونسته که جونش در خطره و احتمالا هم بخاطر همین موضوع کشته شذه
مشتشو کوبید به دیوار:
_پس چرا مادر و خواهرمو کشتن ...اونا چه گناهی کردن که باید تاوان پس میدادن
رفتم سمتش:
_اروم باش
_چجوری آروم باشمممم...همه بدبختی های دنیا ریخته رو سرم ...خانوادمو کشتن ...تو اصلا مگه این دردا رو میفهمی
غمگین نگاهش کردم
عکس سوکجین همراه پدر و مادر و خواهرش
نامه رو باز کردیم
داخلش نوشته بود:
_امیدوارم این نامه به دست اهلش برسه چون در غیر این صورت اتفاقات خوبی نخواهد افتاد و احتمالا من خواهم مرد ،
بعد از خوندن این نامه اون رو از بین ببر...اگر پلیس هستی در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۲ برو به بندر اینچئون (یکی از بندر های کره جنوبی)...اونجا راس ساعت ۱۱ شب توی کلوپی که نزدیک بندره معامله انجام میشه...رمزش هم "رقص با پادشاهه" ،
امیدوارم تا این تاریخ اون ها نتونن فرمول رو کامل کنن....ولی اگر کردن باید هر چه زودتر جلوشون رو گرفت و گرنه دنیا بهم میریزه.....اگر پلیس نیستی و یه فرد عادی هستی این نامه رو بسوزون و همه چیز رو فراموش کن ،
اگه فردی آشنا هستی اون قاب عکس رو نگه دار چون در عمق اون عکس یه گنج بزرگ وجود داره....خانواده!
بعد از خوندن نامه گیج شدیم
گفتم:
_اینکار ممکنه کار پدرت باشه که اینجا مخفیش کرده...به نظرم منظور اون از اهلش یکی از اعضای خانوادش بوده چون قاب عکس شما رو همراه نامه گذاشته....اما منظورش از اون حرفا چیه؟...چه فرمولیه که دنیا رو بهم میریزه؟
در جوابم گفت:
_نمیدونم....اصلا با عقل جور در نمیاد...بابا اهل مخفی کاری و اینجور کار های خطرناک نبود
_طبق چیزی که توی نامه نوشته شده پدرت میدونسته که جونش در خطره و احتمالا هم بخاطر همین موضوع کشته شذه
مشتشو کوبید به دیوار:
_پس چرا مادر و خواهرمو کشتن ...اونا چه گناهی کردن که باید تاوان پس میدادن
رفتم سمتش:
_اروم باش
_چجوری آروم باشمممم...همه بدبختی های دنیا ریخته رو سرم ...خانوادمو کشتن ...تو اصلا مگه این دردا رو میفهمی
غمگین نگاهش کردم
۲۴.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.