ازدواج اجباری part 11
(ویو جیمین)
رسیدیم خونه ا. ت رو صدا زدم تا بیدار شه ولی دیدم خوابش برده اولش میخواستم بیدارش کنم که نظرم عوض شد بلاخره باید یکم دلم نازک باشه واسه همین ا. ت رو بغل کردم و از ماشین پیاده شدم رفتم داخل عمارت و بردمش توی اتاقش و گذاشتمش روی تختش و ملافه رو کشیدم روش و از اتاق اومدم بیرون در هم آروم بستم و رفتم توی اتاقم و لباسام رو عوض کردم و رفتم روی تختم و دراز کشیدم تا خوابم ببره هوا ابری بود و فک کنم قرار بود بارون بیاد
(ویو ا. ت ساعت ۳:٠٠صبح)
باصدای رعد و برق از خواب پریدم و یهو دیدم توی اتاقمم و لباس مهمونی تنمه واسه همین رفتم لباسم رو بایه لباس خواب عوض کردم و آرایشم رو هم پاک کردم ولی خیلی از رعد و برق میترسیدم که یهو یه رعد و برقی زد که من سریع رفتم توی اتاق جیمین که یهو جیمین بیدار شد و گفت
_ هممم.... ا. ت... تو اینجا چیکار میکنی (خواب آلود)
+ جیمینا.... من از رعد و برق میترسم میشه بیام پیست بخوابم (با ترس و استرس)
_ هممم... نه برو تو اتاق خودت
که یهو دوباره رعد و برق زد و من سریع رفتم روی تخت جیمین و خودمو توی بغلش جا دادم باتعجب بهم زل زده بود
_ مگه نگفتم برو توی اتاقت
+ تو رو خدا بزار پیشت بخوابم میترسممم
_ باشه ولی فقط امشب
+ وایییی مرســــــــی
بغل جیمین خیلی گرم و نرم بود واسه همین خوابم برد
(ویو جیمین)
از خواب بیدار شدم دیدم ا. ت توی بغلمه یکم تعجب کردم بعد یهو ویندوزم بالا اومد و فهمیدم چرا اومده پیشم از شدت کیوت بودنش خندم گرفت ولی خودمو جمع و جور کردم و بلند شدم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و کت و شلوارم رو پوشیدم و میخواستم کراوات ببندم که یهو یادم رفت چجوری باسد میبستم یهو دیدم ا. ت بیدار شد و داشت بهم نگاه میکرد بهش گفتم
_ اگر نگاه کردنت تموم شد میتونی کراواتم رو برام ببندی
+چقدر بی رحمی... باشه
و اومد سمتم و کراواتم رو برام بست و یه نگاه بهم امداخت و گفت
+ جذاب شدیا کلک
_ چی گفتی
+ ها چی من... من اصلا چیزی نگفتم
_هه... خیله خب حالا که تو میگی حتما خوب شده دیگه
+یااا داری مسخره میکنی... کاری نکن حرفم رو پس بگیرم
_ نه نه لازم نیست آخه خیلی کوچولویی
معلوم بود اعصبانیه بعدش گفت
+ خودت چی تو که قیافت شبیه موچیه خیلی کیوتی بعضی وقتا هم خیلی جذابی و همین باعث ح. ش. ر. ی بودن من میشه
_ صب کن ببینم تو الان چی گفتی
+ چی گفتم
_ تو گفتی باعث میشم ح. ش. ر. ی بشی
+(سکسکش میگره)
.
.
.
.
.
.
.
.
+ خب از دهنم پرید.... چیز اشتباه شد
_ دوروغ گو
_ بعدا به حسابت میرسم فعلا باید برم کار دارم
رسیدیم خونه ا. ت رو صدا زدم تا بیدار شه ولی دیدم خوابش برده اولش میخواستم بیدارش کنم که نظرم عوض شد بلاخره باید یکم دلم نازک باشه واسه همین ا. ت رو بغل کردم و از ماشین پیاده شدم رفتم داخل عمارت و بردمش توی اتاقش و گذاشتمش روی تختش و ملافه رو کشیدم روش و از اتاق اومدم بیرون در هم آروم بستم و رفتم توی اتاقم و لباسام رو عوض کردم و رفتم روی تختم و دراز کشیدم تا خوابم ببره هوا ابری بود و فک کنم قرار بود بارون بیاد
(ویو ا. ت ساعت ۳:٠٠صبح)
باصدای رعد و برق از خواب پریدم و یهو دیدم توی اتاقمم و لباس مهمونی تنمه واسه همین رفتم لباسم رو بایه لباس خواب عوض کردم و آرایشم رو هم پاک کردم ولی خیلی از رعد و برق میترسیدم که یهو یه رعد و برقی زد که من سریع رفتم توی اتاق جیمین که یهو جیمین بیدار شد و گفت
_ هممم.... ا. ت... تو اینجا چیکار میکنی (خواب آلود)
+ جیمینا.... من از رعد و برق میترسم میشه بیام پیست بخوابم (با ترس و استرس)
_ هممم... نه برو تو اتاق خودت
که یهو دوباره رعد و برق زد و من سریع رفتم روی تخت جیمین و خودمو توی بغلش جا دادم باتعجب بهم زل زده بود
_ مگه نگفتم برو توی اتاقت
+ تو رو خدا بزار پیشت بخوابم میترسممم
_ باشه ولی فقط امشب
+ وایییی مرســــــــی
بغل جیمین خیلی گرم و نرم بود واسه همین خوابم برد
(ویو جیمین)
از خواب بیدار شدم دیدم ا. ت توی بغلمه یکم تعجب کردم بعد یهو ویندوزم بالا اومد و فهمیدم چرا اومده پیشم از شدت کیوت بودنش خندم گرفت ولی خودمو جمع و جور کردم و بلند شدم رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و کت و شلوارم رو پوشیدم و میخواستم کراوات ببندم که یهو یادم رفت چجوری باسد میبستم یهو دیدم ا. ت بیدار شد و داشت بهم نگاه میکرد بهش گفتم
_ اگر نگاه کردنت تموم شد میتونی کراواتم رو برام ببندی
+چقدر بی رحمی... باشه
و اومد سمتم و کراواتم رو برام بست و یه نگاه بهم امداخت و گفت
+ جذاب شدیا کلک
_ چی گفتی
+ ها چی من... من اصلا چیزی نگفتم
_هه... خیله خب حالا که تو میگی حتما خوب شده دیگه
+یااا داری مسخره میکنی... کاری نکن حرفم رو پس بگیرم
_ نه نه لازم نیست آخه خیلی کوچولویی
معلوم بود اعصبانیه بعدش گفت
+ خودت چی تو که قیافت شبیه موچیه خیلی کیوتی بعضی وقتا هم خیلی جذابی و همین باعث ح. ش. ر. ی بودن من میشه
_ صب کن ببینم تو الان چی گفتی
+ چی گفتم
_ تو گفتی باعث میشم ح. ش. ر. ی بشی
+(سکسکش میگره)
.
.
.
.
.
.
.
.
+ خب از دهنم پرید.... چیز اشتباه شد
_ دوروغ گو
_ بعدا به حسابت میرسم فعلا باید برم کار دارم
۷.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.