پارت ۸۲
*یونگی*
چهرش...چقد عوض شده...جوون شده...موهاش بلندتر شده...اندامش جذاب تر شده...راسته که میگن بعد ۱۸ سالگی انسان زیبا تر میشه
جین : یونگی؟•-•
یونگی : ه...هوم؟
جین : محوش شدی•-•
زدم تو کمرش
یونگی : خفه شو پدصگ(´Д` )
جین : عایی(T-T)
ات : هوسوک کجاس؟
جیمین :داستانش طولانیه، چند وقته خودشو تو اتاقش زندونی کرده...
ات : میرم میبینمش
کوک : منم بات میام
ات : نیازی نیس...خودم تنها میرم..میدونم به خاطر سونگ اونی بود...
ات رفت سمت خوابگاه
تهیونگ : چقد خانوم شده
کوک :خیلی جذاب تر هم شده
تهیونگ : تو یکی حرف نزن میدونم چی تو ذهنته
کوک : خب وقتشه که عملی بشه
تهیونگ : کوک ات هنوز تورو به چشم دوست میبینه...تازه...
تهیونگ تو گوش کوک : فرمانده مین عاشقشه
کوک : خب به من چه ربطی داره.
تهیونگ : کوک اگه بگی هم رابطت با ات خراب میشه هم با فرمانده مین...
کوک : واسم مهم نیس
تهیونگ : کوک نه به کار ۳ سال قبلت تو قلمرو رینجر،نه این کاری که الان میخوای بکنی...ات رگشو میزنه بخدا
کوک : هوا چقد خوبه
تهیونگ : 🗿
چهرش...چقد عوض شده...جوون شده...موهاش بلندتر شده...اندامش جذاب تر شده...راسته که میگن بعد ۱۸ سالگی انسان زیبا تر میشه
جین : یونگی؟•-•
یونگی : ه...هوم؟
جین : محوش شدی•-•
زدم تو کمرش
یونگی : خفه شو پدصگ(´Д` )
جین : عایی(T-T)
ات : هوسوک کجاس؟
جیمین :داستانش طولانیه، چند وقته خودشو تو اتاقش زندونی کرده...
ات : میرم میبینمش
کوک : منم بات میام
ات : نیازی نیس...خودم تنها میرم..میدونم به خاطر سونگ اونی بود...
ات رفت سمت خوابگاه
تهیونگ : چقد خانوم شده
کوک :خیلی جذاب تر هم شده
تهیونگ : تو یکی حرف نزن میدونم چی تو ذهنته
کوک : خب وقتشه که عملی بشه
تهیونگ : کوک ات هنوز تورو به چشم دوست میبینه...تازه...
تهیونگ تو گوش کوک : فرمانده مین عاشقشه
کوک : خب به من چه ربطی داره.
تهیونگ : کوک اگه بگی هم رابطت با ات خراب میشه هم با فرمانده مین...
کوک : واسم مهم نیس
تهیونگ : کوک نه به کار ۳ سال قبلت تو قلمرو رینجر،نه این کاری که الان میخوای بکنی...ات رگشو میزنه بخدا
کوک : هوا چقد خوبه
تهیونگ : 🗿
۴۷.۳k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.