پایانی غمگین ۴.
ویو ته
چقدر ات ساکته میترسم شب خوابش نبره ( تو ذهنش)
ات. ته چجوری فهمیدی من کسی دزدیده ؟
ته. داشتم دنبالت میومدم دیدم
ات. چرا دنبالم اومدی؟
ته. مسیر خونمون تو این راه بود( دروغ میگه عاشقش شده😂)
ات. اها
بعد از ۲ دقیقه رسیدیم خونه ات با هم خداحافظي کردیم رفتیم
تو راه به این فکر میکردم ات چقدر خوشگله خیلی نازه خدااااا دیوونه شدم باید بهش اعتراف کنم ولی میترسم بگه نه خدایا کمک
ویو ات
ته عجیب شده کمکم میکنه قبلا اینجوری نبود ( دوستان قبلا ته اتو اذیت میکرده )
هعی شاید سربزیر شده ، بهتره بخوابم
ویو راوی
خلاصه ات خوابید ته هنوز تو فکر ات بود که خوابش برد وقتی خوابید خواب ات دید
خواب:
ته: ههی ات من دوست دارم
ات: واقعا ؟
ته: آره
ات: چرا بوسم نمیکنی؟ الان وقتشه
ته شروع کرد بوسیدن که از خواب بیدار شد
دستش گرفت جلوی لبش از خجالت پاره شد (بچم🫠الهی)
سریع هردو آماده شدن رفتن مدرسه که تو راه ته ات و دید دوباره خجالت کشید
بچه ها این فیک ادامه بدم؟
چقدر ات ساکته میترسم شب خوابش نبره ( تو ذهنش)
ات. ته چجوری فهمیدی من کسی دزدیده ؟
ته. داشتم دنبالت میومدم دیدم
ات. چرا دنبالم اومدی؟
ته. مسیر خونمون تو این راه بود( دروغ میگه عاشقش شده😂)
ات. اها
بعد از ۲ دقیقه رسیدیم خونه ات با هم خداحافظي کردیم رفتیم
تو راه به این فکر میکردم ات چقدر خوشگله خیلی نازه خدااااا دیوونه شدم باید بهش اعتراف کنم ولی میترسم بگه نه خدایا کمک
ویو ات
ته عجیب شده کمکم میکنه قبلا اینجوری نبود ( دوستان قبلا ته اتو اذیت میکرده )
هعی شاید سربزیر شده ، بهتره بخوابم
ویو راوی
خلاصه ات خوابید ته هنوز تو فکر ات بود که خوابش برد وقتی خوابید خواب ات دید
خواب:
ته: ههی ات من دوست دارم
ات: واقعا ؟
ته: آره
ات: چرا بوسم نمیکنی؟ الان وقتشه
ته شروع کرد بوسیدن که از خواب بیدار شد
دستش گرفت جلوی لبش از خجالت پاره شد (بچم🫠الهی)
سریع هردو آماده شدن رفتن مدرسه که تو راه ته ات و دید دوباره خجالت کشید
بچه ها این فیک ادامه بدم؟
۲.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.