مافیای عاشق پارت۱۵
یونگی:تا هکری مثل من داری غم نداری
کوک:شکی توش وجود نداره
یونگی :صد البته حالا بیا بریم برات توضیح بدم
ا.ت ویو
اهههه خسته شدم حوصلم پوکید
یه ذره فکر کردم راستی من دیشب گوشی رو از خونه آوردم توی جیبم هست
رفتم سمت کمد لباسم دست کردم توی جیبم که گوشی رو بردارم یه یزی اومد بالا این چیه ولش مهم نیست دوباره گذاشتممش توی جیبم دست کردم توی اون یکی جیبم که گوشیم دیدم آوردمش بیرون روشنش کردم بابا چند دور زنگ زده بود رفتم روی تخت دراز کشیدم خواستم به بابا زنگ بزنم که گوشیم از دستم کشیده شد توی شک بودم که چی شد ....کوک:چه غلطی می خواستی کنی
ا.ت:چته ترسوندیم می خواستم به بابا زنگ بزنم
کوک:چرا
ا.ت:خب چند دور زنگ زده بود بعدم من کاری می خواستم کنم دیشب انجام می دادم
کوک:منظورم این حرفا نیست اگر با گوشیت الان زنگ بزنی هک میشیم
کوک:شکی توش وجود نداره
یونگی :صد البته حالا بیا بریم برات توضیح بدم
ا.ت ویو
اهههه خسته شدم حوصلم پوکید
یه ذره فکر کردم راستی من دیشب گوشی رو از خونه آوردم توی جیبم هست
رفتم سمت کمد لباسم دست کردم توی جیبم که گوشی رو بردارم یه یزی اومد بالا این چیه ولش مهم نیست دوباره گذاشتممش توی جیبم دست کردم توی اون یکی جیبم که گوشیم دیدم آوردمش بیرون روشنش کردم بابا چند دور زنگ زده بود رفتم روی تخت دراز کشیدم خواستم به بابا زنگ بزنم که گوشیم از دستم کشیده شد توی شک بودم که چی شد ....کوک:چه غلطی می خواستی کنی
ا.ت:چته ترسوندیم می خواستم به بابا زنگ بزنم
کوک:چرا
ا.ت:خب چند دور زنگ زده بود بعدم من کاری می خواستم کنم دیشب انجام می دادم
کوک:منظورم این حرفا نیست اگر با گوشیت الان زنگ بزنی هک میشیم
۸۱.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.