بیمار من :)«پارت شیش»
«جیمین بعد چند دقیقه با صدای ا/ت به خودش اومد »
-جیمین کجایی !؟سه ساعت دارم صدات میکنم
+ها..چیز ..ببخشید حواسم نبود چیه میگفتی!؟
-میگم الان میریم !؟
+ا..ا.اره
-جیمین حالت خوب !؟
+اره من برم لباسم عوض کنم بعد بریم
-باش
«چند دقیقه بعد …»
(جیمین اومد پایین واقعا با اون کت و تیشرت لی جذاب شد بود )
+بریم!؟
-اهوم !
«بعد نیم ساعت رسیدیم محل مهمونی وارد شدیم به طرز عجیبی همه بهمون نگاه میکردن مخصوصا دخترای که به نظر تنها میومدن و از چشماشون نفرت نسبت به من میبارید »
*اووو جیمین شی خوش اومدی
+ممنونم جیون !توم خوش برگشتی به کره (خند) (نمیدونم واقعا یه همچین چیزی باید بگی ؟!😂 )
*مرسی(خند)
*راستی این لیدی جذاب کیه هستن !؟
«ویو ا/ت ..»
(داشتم به صحبت ها جیمین اون پسر که انگار اسمش جیون بود گوش میدادم که یهو جیمین دستش انداخت دور کمرم به خودش چسبوند با تعجب بهش نگاه میکردم که یه چشمک بهم زد برگشت سمت جیون )
+ایشون دوست دخترم ا/ت هستن !(لبخند)
*اوووو پس توم رفتی قاطی مرغا؟(خند)
+اره دیگه (خند)
*سلام لیدی جذاب !من جیون یکی از دوستای جیمین هستم
-اوه !خوشبختم
«بعدش با جیمین رفتیم سمت یکی از میز ها نشستیم و بعد چند دقیقه خواستم برم دستشویی»
-جیمین من میرم دستشویی !
+باش برو
«رفتم دستشویی بعد چند دقیقه اومد دیدم بغل جیمین دو تا دختر نشستن و دارن تمام تلاششون میکنن مخ جیمین بزن بهش میچسبنه براش عشوه میریزن و سعی میکنن تحریکش کنن اما جیمین سعی میکنه از خودشون دورش کن اما اونا بیشتر به جیمین نزدیک میشدن من یکم عصبی شدم رفتم بالا سر دختر »
-اگه میشه از کنار دوست پسرم گمشید کنار !(عصبی)
«میتونستم نگاه متعجب جیمین به خودم حس کنم »
*نه بابا !اگه گم نشیم چیکار میکنی !؟(عشوه و لوس )
-یه جوری میزنمت صدا گاو و سگ باهام بدی الان رو اعصاب من راه نرو تن لش ات رو جمع کن برو برای مجردها ه*ر*زگی کن !
*چیه گفتیییی(داد)
-مگه دورغ !؟ببین دختر جون من وقتی عصبی بشم واسم مهم نیست چه اتفاقی بیوفت میزنم ناقصت میکنم !(عصبی و کمی داد)
*نه بابا بیا بزن ببینم چطوری میزنی !
«میخواستم برم بزنم نصفش کنم که جمیمین اومد سمتم کمرم گرفت و نزدیک خودش کرد دم گوشم گفت »
+آروم باش بیب خودم حلش میکنم (نیشخند )
+خانوم کوچولو اگه چشمات دیگه کور نیست میبینی دوست دختر دارم و نیازی به تو ه*ر*ز ندارم اکه تا یه ثانیه دیگه اینجا باشی جنازه ات هم پیدا نمیکنن فهمیدید !؟حالام گمشو برو و منو عصبی نکن (جدی)
«دخترا با گریه رفتن منم نشستم رو صندلی و اخم کردم دست به سینه شدم به جیمین نگاه نمیکردم بعد چند دقیقه چیز سردی رو پاهام حس کردم زیر میز نگاه کردم دیدیم جیمین دستش گذاشت رو رون پام »
+بیب حسودی کردی !؟هوم!؟(نیشخند و آروم )
-چرا چرت میگی جیمین معلوم که نه چرا باید حسودی کنم !الانم دستت بردار دستت خیلی سرد مور مورم میشه!
+میتونم با همین دست سرد یه کار کنم از لذت مور مور ات شه نظرت چیه (نیشخند)
«دستش از رو پام پس زدم و پام انداختم رو پام »
-کی تموم میشه این مهمونی مسخره !؟
+مسخره !؟چرا به من که خوش گذشت (نیشخند)
-معلوم با اون دخترا بهت خوش میگذر (زیر لب)
+چیزی گفتی بیب !؟
-نه !
+اهوم (نیشخند )
«چند دقیقه بعد اهنگ بخش شد دستی جلوم دراز شد سرم اوردم بالا دیدیم جیمین »
+افتخار میدی بیبی گرل!؟
«یکم خندیدم دستم گذاشتم تو دستش »
-حتما (خند)
«بلند شدیمو رفتیم سمت استیج رقص جیمین کمر م رو گرفت منم دستم دور گردنش حلقه کرد خیلی آروم میرقصیدیم جیمین همشه تو چشمام نگاه میکرد اما من سعی میکرد به جاهای دیگه نگاه کنم اون چشما آنقدر زیبا بود که میدونستم اگه نگاه کنم عاشقش میشم اما من نمیخوام عاشق یه مافیا باشم »
+یااا بیب چرا به من نگاه نمیکنی !؟
-…
«جوابی بش ندادم یکی از دستش از رو کمرم برداشت چونمو گرفت صورتم چرخوند سمت خودش»
+دارم با تو حرف میزنم بیب باید به من نگاه کنی نه در و دیوار !
-هوممم
«چند دقیقه بعد رقص تموم شد و ما تصمیم گرفتیم برگردیم خونه رفتیم عمارت من رفتم سمت اتاقم لباسم عوض کردم خودمو پرت کردم رو تخت و تا چشمامو بستم خوابم برد »
ادامه دارد….
-جیمین کجایی !؟سه ساعت دارم صدات میکنم
+ها..چیز ..ببخشید حواسم نبود چیه میگفتی!؟
-میگم الان میریم !؟
+ا..ا.اره
-جیمین حالت خوب !؟
+اره من برم لباسم عوض کنم بعد بریم
-باش
«چند دقیقه بعد …»
(جیمین اومد پایین واقعا با اون کت و تیشرت لی جذاب شد بود )
+بریم!؟
-اهوم !
«بعد نیم ساعت رسیدیم محل مهمونی وارد شدیم به طرز عجیبی همه بهمون نگاه میکردن مخصوصا دخترای که به نظر تنها میومدن و از چشماشون نفرت نسبت به من میبارید »
*اووو جیمین شی خوش اومدی
+ممنونم جیون !توم خوش برگشتی به کره (خند) (نمیدونم واقعا یه همچین چیزی باید بگی ؟!😂 )
*مرسی(خند)
*راستی این لیدی جذاب کیه هستن !؟
«ویو ا/ت ..»
(داشتم به صحبت ها جیمین اون پسر که انگار اسمش جیون بود گوش میدادم که یهو جیمین دستش انداخت دور کمرم به خودش چسبوند با تعجب بهش نگاه میکردم که یه چشمک بهم زد برگشت سمت جیون )
+ایشون دوست دخترم ا/ت هستن !(لبخند)
*اوووو پس توم رفتی قاطی مرغا؟(خند)
+اره دیگه (خند)
*سلام لیدی جذاب !من جیون یکی از دوستای جیمین هستم
-اوه !خوشبختم
«بعدش با جیمین رفتیم سمت یکی از میز ها نشستیم و بعد چند دقیقه خواستم برم دستشویی»
-جیمین من میرم دستشویی !
+باش برو
«رفتم دستشویی بعد چند دقیقه اومد دیدم بغل جیمین دو تا دختر نشستن و دارن تمام تلاششون میکنن مخ جیمین بزن بهش میچسبنه براش عشوه میریزن و سعی میکنن تحریکش کنن اما جیمین سعی میکنه از خودشون دورش کن اما اونا بیشتر به جیمین نزدیک میشدن من یکم عصبی شدم رفتم بالا سر دختر »
-اگه میشه از کنار دوست پسرم گمشید کنار !(عصبی)
«میتونستم نگاه متعجب جیمین به خودم حس کنم »
*نه بابا !اگه گم نشیم چیکار میکنی !؟(عشوه و لوس )
-یه جوری میزنمت صدا گاو و سگ باهام بدی الان رو اعصاب من راه نرو تن لش ات رو جمع کن برو برای مجردها ه*ر*زگی کن !
*چیه گفتیییی(داد)
-مگه دورغ !؟ببین دختر جون من وقتی عصبی بشم واسم مهم نیست چه اتفاقی بیوفت میزنم ناقصت میکنم !(عصبی و کمی داد)
*نه بابا بیا بزن ببینم چطوری میزنی !
«میخواستم برم بزنم نصفش کنم که جمیمین اومد سمتم کمرم گرفت و نزدیک خودش کرد دم گوشم گفت »
+آروم باش بیب خودم حلش میکنم (نیشخند )
+خانوم کوچولو اگه چشمات دیگه کور نیست میبینی دوست دختر دارم و نیازی به تو ه*ر*ز ندارم اکه تا یه ثانیه دیگه اینجا باشی جنازه ات هم پیدا نمیکنن فهمیدید !؟حالام گمشو برو و منو عصبی نکن (جدی)
«دخترا با گریه رفتن منم نشستم رو صندلی و اخم کردم دست به سینه شدم به جیمین نگاه نمیکردم بعد چند دقیقه چیز سردی رو پاهام حس کردم زیر میز نگاه کردم دیدیم جیمین دستش گذاشت رو رون پام »
+بیب حسودی کردی !؟هوم!؟(نیشخند و آروم )
-چرا چرت میگی جیمین معلوم که نه چرا باید حسودی کنم !الانم دستت بردار دستت خیلی سرد مور مورم میشه!
+میتونم با همین دست سرد یه کار کنم از لذت مور مور ات شه نظرت چیه (نیشخند)
«دستش از رو پام پس زدم و پام انداختم رو پام »
-کی تموم میشه این مهمونی مسخره !؟
+مسخره !؟چرا به من که خوش گذشت (نیشخند)
-معلوم با اون دخترا بهت خوش میگذر (زیر لب)
+چیزی گفتی بیب !؟
-نه !
+اهوم (نیشخند )
«چند دقیقه بعد اهنگ بخش شد دستی جلوم دراز شد سرم اوردم بالا دیدیم جیمین »
+افتخار میدی بیبی گرل!؟
«یکم خندیدم دستم گذاشتم تو دستش »
-حتما (خند)
«بلند شدیمو رفتیم سمت استیج رقص جیمین کمر م رو گرفت منم دستم دور گردنش حلقه کرد خیلی آروم میرقصیدیم جیمین همشه تو چشمام نگاه میکرد اما من سعی میکرد به جاهای دیگه نگاه کنم اون چشما آنقدر زیبا بود که میدونستم اگه نگاه کنم عاشقش میشم اما من نمیخوام عاشق یه مافیا باشم »
+یااا بیب چرا به من نگاه نمیکنی !؟
-…
«جوابی بش ندادم یکی از دستش از رو کمرم برداشت چونمو گرفت صورتم چرخوند سمت خودش»
+دارم با تو حرف میزنم بیب باید به من نگاه کنی نه در و دیوار !
-هوممم
«چند دقیقه بعد رقص تموم شد و ما تصمیم گرفتیم برگردیم خونه رفتیم عمارت من رفتم سمت اتاقم لباسم عوض کردم خودمو پرت کردم رو تخت و تا چشمامو بستم خوابم برد »
ادامه دارد….
۸.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.