MUTED SOUND (صدای خاموش)
p¹²
علامت ها: یونا / تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
با باز شدن در و سوار شدن کیوم رشته افکارم پاره شد و به راه افتادیم. کیوم میز یکی از گرون ترین و لوکس ترین رستوران های شهر و برای دو نفر و یک شب رزرو کرده بود.
پیاده شدیم و وارد ساختمان شدیم. رستوران واقعا بزرگ بود و درست مثل یتیم خانه تو راه پیدا کردن دستشویی ممکن بود گم بشی ولی با تفاوتی خاص که این رستوران جای بسیار مجلل و شیکی بود! تمام ستون هاش طلایی رنگ بود و دیزاین خیره کننده ای داشت اونقدری که زیبایی رستوران اشتهای آدم و نه فقط برای سفارش غذا و خوردن بلکه حتی برای تماشا و حفظ شدن طرح ستون ها و دیوار ها باز میکرد.
کیوم صندلی رو کشید و نشستم و کیفم و روی میز گذاشتم
£ اینجا یکی از رستوران های مورد علاقه منه، امیدوارم توهم دوسش داشته باشی
جای ساکت و دنجیه ولی مشخصه خیلی گرونه لازم نبود این همه خودت و به زحمت بندازی
£ نه چیز خاصی نیست.. خب چی میخوای سفارش بدی؟
منو رو باز کردم. مثل اینکه اول دبستان میخوندم و کلمه های جدیدی یاد میگرفتم. درست به همان اندازه اسم غذاها برام ناآشنا بود و جدید!
وقتی سر در نیاوردم منو رو بستم و به کیوم نگاه ریزی انداختم
پیشنهاد تو چیه.. گفتی اینجارو دوست داری با این حساب زیاد اینجا می یای
_ درسته! اینجا به استیک های بی نظیرش معروفه
خوبه
گارسون و صدا زد و سفارش هارو بهش داد. بعد ثبت سفارش ها میدیدم که برای باز کردن سر صحبت و حرف زدن دنبال کلمه و جمله خوب و مناسبی میگشت و مردد بود. کلنجارهایی که با خودش میرفت، ژست دست هاش و که هعی عوض میکرد، کراواتش و شل و محکم میکرد و یا دکمه کتش رو که هعی باز یا بسته میکرد، دستی که کلنجار توی موهاش میکشید و پاهاش و روی هم می انداخت و...
بعد چند دقیقه نفس عمیقی کشید و گفت
£ یونا!.. من.. من واقعا بخاطر اتفاق اون شب معذرت میخوام.. من مست بودم و اصلا.. اصلا نمیدونم چطور شد که...
کیوم! من بهش فکر نمیکنم؛ بهتره توهم دیگه درموردش فکر نکنی
نفس عمیقی از آسودگی کشید. حالا که اضطراب از روی موج صداش برداشته شده بود با راحتی و گشاده رویی حرف زد
£ من نگران بودم که من و نبخشی و ازم متنفر بشی.. میدونم دور و اطرافت ادم حسابی ندیدی ولی من از اون پسرا نیستم که فکرشو میکنی من مثل..
منظورت چیه؟..
ساکت شد
اگه منظورت تهیونگه اون هیچ اونطور که نشون میده نیست، نه حتی آدمی که تو ازش تو فکرت ساختی!... من دیگه میرم بابت امشب ممنون
کیفم و بر می داشتم که محکم گرفتش و مانع بلند شدنم شد. به چهره ملتمس و ناامیدش چشم دوختم
£ منظوری نداشتم، همینطوری گفتم لطفا بشین
علامت ها: یونا / تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
با باز شدن در و سوار شدن کیوم رشته افکارم پاره شد و به راه افتادیم. کیوم میز یکی از گرون ترین و لوکس ترین رستوران های شهر و برای دو نفر و یک شب رزرو کرده بود.
پیاده شدیم و وارد ساختمان شدیم. رستوران واقعا بزرگ بود و درست مثل یتیم خانه تو راه پیدا کردن دستشویی ممکن بود گم بشی ولی با تفاوتی خاص که این رستوران جای بسیار مجلل و شیکی بود! تمام ستون هاش طلایی رنگ بود و دیزاین خیره کننده ای داشت اونقدری که زیبایی رستوران اشتهای آدم و نه فقط برای سفارش غذا و خوردن بلکه حتی برای تماشا و حفظ شدن طرح ستون ها و دیوار ها باز میکرد.
کیوم صندلی رو کشید و نشستم و کیفم و روی میز گذاشتم
£ اینجا یکی از رستوران های مورد علاقه منه، امیدوارم توهم دوسش داشته باشی
جای ساکت و دنجیه ولی مشخصه خیلی گرونه لازم نبود این همه خودت و به زحمت بندازی
£ نه چیز خاصی نیست.. خب چی میخوای سفارش بدی؟
منو رو باز کردم. مثل اینکه اول دبستان میخوندم و کلمه های جدیدی یاد میگرفتم. درست به همان اندازه اسم غذاها برام ناآشنا بود و جدید!
وقتی سر در نیاوردم منو رو بستم و به کیوم نگاه ریزی انداختم
پیشنهاد تو چیه.. گفتی اینجارو دوست داری با این حساب زیاد اینجا می یای
_ درسته! اینجا به استیک های بی نظیرش معروفه
خوبه
گارسون و صدا زد و سفارش هارو بهش داد. بعد ثبت سفارش ها میدیدم که برای باز کردن سر صحبت و حرف زدن دنبال کلمه و جمله خوب و مناسبی میگشت و مردد بود. کلنجارهایی که با خودش میرفت، ژست دست هاش و که هعی عوض میکرد، کراواتش و شل و محکم میکرد و یا دکمه کتش رو که هعی باز یا بسته میکرد، دستی که کلنجار توی موهاش میکشید و پاهاش و روی هم می انداخت و...
بعد چند دقیقه نفس عمیقی کشید و گفت
£ یونا!.. من.. من واقعا بخاطر اتفاق اون شب معذرت میخوام.. من مست بودم و اصلا.. اصلا نمیدونم چطور شد که...
کیوم! من بهش فکر نمیکنم؛ بهتره توهم دیگه درموردش فکر نکنی
نفس عمیقی از آسودگی کشید. حالا که اضطراب از روی موج صداش برداشته شده بود با راحتی و گشاده رویی حرف زد
£ من نگران بودم که من و نبخشی و ازم متنفر بشی.. میدونم دور و اطرافت ادم حسابی ندیدی ولی من از اون پسرا نیستم که فکرشو میکنی من مثل..
منظورت چیه؟..
ساکت شد
اگه منظورت تهیونگه اون هیچ اونطور که نشون میده نیست، نه حتی آدمی که تو ازش تو فکرت ساختی!... من دیگه میرم بابت امشب ممنون
کیفم و بر می داشتم که محکم گرفتش و مانع بلند شدنم شد. به چهره ملتمس و ناامیدش چشم دوختم
£ منظوری نداشتم، همینطوری گفتم لطفا بشین
۱۰.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.