"سناریو"
(درخواستی)
"وقتی خواهر رفیقشون بودی توی نگاه اول عاشقت میشن"
نامجون:ببخشید خانم ا.ت...من دوست برادرتون هستم...گمونم بد نباشه برای مواقعی که برادرتون دستگل به آب میده در ارتباط باشیم...میتونم شمارتونو داشته باشم!؟
(الکی که مخ گروه نشده!گدرتتتتت)
جین:هی...اون خواهر توعه!؟
×:آره چطور؟
جین:اگه نمیخوای پیش بقیه جار بزنم دیشب چه گوهی خوردی شمارشو بهم بده اکی؟
شوگا:رفیق منو ببخش...امیدوارم بابت خواهرت ازم دلخور نشی...
×:منظورت چیه!؟
شوگا:فردا صبح ازش بپرس...
جیهوپ:خانم ا.ت من و برادرتون قرار بود امشب یه نوشیدنی بزنیم ولی مثل اینکه سرش شلوغه!شما باهم تشریف میارید؟
×:چی داری می...
جیهوپ:شب میبینمتون!
جیمین:من دیگه تورو نمیشناسم!
×:چرا!
جیمین:چون اگه خواهرت بدونه رفیق تویه چلغوزم عمرا بهم پا بده!
تهیونگ:*خونهی شما دعوت بودن و بعد سه ساعت پیداش میشه*
×:تهیونگ کجا بود؟
تهیونگ:هیچ جا دنبال دستشویی میگشتم!
×:زر نرن تهیونگ خونهی ما عین خونهی تو یه قصر نیست که سه ساعت دنبال دستشویی بگر...تهیونگ؟
تهیونگ:هوم!؟
×:چرا خواهرم داره لنگ میزنه؟
تهیونگ:...
×:فاک....
جونگ کوک:چه خواهر دافی داری...
×:آهای جونگ کوک چشماتو درویش به خواهرم نگاهم...جونگ کوک؟ کجا رفتی؟ جونگ کوک!؟
جونگ کوک:خب عزیزم بانی کوچولو سیوت کردم...بهت زنگ میزنم!
گایز یه درخواستی داشتید تک پارتی خیانتی
"از تهیونگ دیروز هر چقدر فکر کردم نتونستم بنویسم ولی امروز مینویسم فردا براتون آپ میکنم منتظر باشیدددد"
"وقتی خواهر رفیقشون بودی توی نگاه اول عاشقت میشن"
نامجون:ببخشید خانم ا.ت...من دوست برادرتون هستم...گمونم بد نباشه برای مواقعی که برادرتون دستگل به آب میده در ارتباط باشیم...میتونم شمارتونو داشته باشم!؟
(الکی که مخ گروه نشده!گدرتتتتت)
جین:هی...اون خواهر توعه!؟
×:آره چطور؟
جین:اگه نمیخوای پیش بقیه جار بزنم دیشب چه گوهی خوردی شمارشو بهم بده اکی؟
شوگا:رفیق منو ببخش...امیدوارم بابت خواهرت ازم دلخور نشی...
×:منظورت چیه!؟
شوگا:فردا صبح ازش بپرس...
جیهوپ:خانم ا.ت من و برادرتون قرار بود امشب یه نوشیدنی بزنیم ولی مثل اینکه سرش شلوغه!شما باهم تشریف میارید؟
×:چی داری می...
جیهوپ:شب میبینمتون!
جیمین:من دیگه تورو نمیشناسم!
×:چرا!
جیمین:چون اگه خواهرت بدونه رفیق تویه چلغوزم عمرا بهم پا بده!
تهیونگ:*خونهی شما دعوت بودن و بعد سه ساعت پیداش میشه*
×:تهیونگ کجا بود؟
تهیونگ:هیچ جا دنبال دستشویی میگشتم!
×:زر نرن تهیونگ خونهی ما عین خونهی تو یه قصر نیست که سه ساعت دنبال دستشویی بگر...تهیونگ؟
تهیونگ:هوم!؟
×:چرا خواهرم داره لنگ میزنه؟
تهیونگ:...
×:فاک....
جونگ کوک:چه خواهر دافی داری...
×:آهای جونگ کوک چشماتو درویش به خواهرم نگاهم...جونگ کوک؟ کجا رفتی؟ جونگ کوک!؟
جونگ کوک:خب عزیزم بانی کوچولو سیوت کردم...بهت زنگ میزنم!
گایز یه درخواستی داشتید تک پارتی خیانتی
"از تهیونگ دیروز هر چقدر فکر کردم نتونستم بنویسم ولی امروز مینویسم فردا براتون آپ میکنم منتظر باشیدددد"
۷۸.۷k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.