➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁴⁹
_سلام یکم کیمچی و هوتوک میخواستم دو بطری سوجو هم بدین
_بله اونجا بشینین تا الان آماده کنم براتون
نشستم رو صندلی و به اینور اونور نگا میکردم و تو فکر این بودم که الان کوکی در چه حاله داره چیکا میکنه
_سفارشتون امادست
_ممنون
کارتمو دادم پولو حساب کردم و رفتم تصمیم گرفتم تند تر برم آخه آخر وقت بود یجورایی ... رسیدم به ساختمون رفتم تو ساختمون از پله ها میرفتم بالا که یهو خوردم به یه دختر هم سن و سال خودم و نایلون افتاد از دستم بلندشون کرد
_عا ببخشید
_اشکال نداره
بلندشون کرد و بهم دادشون
_عه توام میخوای سوجو بزنی؟
_اره
_بیا باهم بخوریم
_باشه
_فک کنم همسایه ایم اسمت چیه؟
_اهووم سویون
_منم چایونگم
_خوشبختم
رفتیم بالا اومدم برم تو خونه
_عه منم خونم اینجاست همسایه روبه روییم
_چه خوب
_من میرم سوجو هارو بردارم تو برو تو میام
_باشه
رفتم تو خونه و کیلیدو گذاشتم رو میز غذا هارو میز و نشستم که چایونگ اومد تو و درو بست
_خبببب
اومد و سه تا بطری سوجو رو گذاشت رو میز و درشون رو باز کرد لیوانا رو پر کرد
(پرش زمانی به ۳ ساعت بعد)
اصا یجوری مست بودیم که نمیدونستیم شبه یا روز
_عا چه پدر سگی بوده
_عاره دیگه بهم خیانت کرد ... تو چی ... شوهری چیزی ...
_من بچه داشتم
_عه پ بچت کو؟
_مرده
و سرمو کوبیدم رو میز
_عا چه گنااااا
_عاره
_پ شوهرت چی؟
_اونم تو عمارتش الان خوابه
_عمارت داشته چه خر پولی بوده دیگه اصا نفهمیدم چیشد غش کردم
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم بدجور حالت تهوع داشتم فک کنم واسه سوجو های دیشب بودچایونگ خوابش برده برد یه پتو اووردم و گذاشتم رو شونه چایونگ و خودمم آماده شدم که برم سر کار یه شلوار گشاد پارچه ای مشکی و یه نیم تنه کرمی و یه مانتو گشاد کرمی پوشیدم با کفش اسپورت سفید
_بله اونجا بشینین تا الان آماده کنم براتون
نشستم رو صندلی و به اینور اونور نگا میکردم و تو فکر این بودم که الان کوکی در چه حاله داره چیکا میکنه
_سفارشتون امادست
_ممنون
کارتمو دادم پولو حساب کردم و رفتم تصمیم گرفتم تند تر برم آخه آخر وقت بود یجورایی ... رسیدم به ساختمون رفتم تو ساختمون از پله ها میرفتم بالا که یهو خوردم به یه دختر هم سن و سال خودم و نایلون افتاد از دستم بلندشون کرد
_عا ببخشید
_اشکال نداره
بلندشون کرد و بهم دادشون
_عه توام میخوای سوجو بزنی؟
_اره
_بیا باهم بخوریم
_باشه
_فک کنم همسایه ایم اسمت چیه؟
_اهووم سویون
_منم چایونگم
_خوشبختم
رفتیم بالا اومدم برم تو خونه
_عه منم خونم اینجاست همسایه روبه روییم
_چه خوب
_من میرم سوجو هارو بردارم تو برو تو میام
_باشه
رفتم تو خونه و کیلیدو گذاشتم رو میز غذا هارو میز و نشستم که چایونگ اومد تو و درو بست
_خبببب
اومد و سه تا بطری سوجو رو گذاشت رو میز و درشون رو باز کرد لیوانا رو پر کرد
(پرش زمانی به ۳ ساعت بعد)
اصا یجوری مست بودیم که نمیدونستیم شبه یا روز
_عا چه پدر سگی بوده
_عاره دیگه بهم خیانت کرد ... تو چی ... شوهری چیزی ...
_من بچه داشتم
_عه پ بچت کو؟
_مرده
و سرمو کوبیدم رو میز
_عا چه گنااااا
_عاره
_پ شوهرت چی؟
_اونم تو عمارتش الان خوابه
_عمارت داشته چه خر پولی بوده دیگه اصا نفهمیدم چیشد غش کردم
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم بدجور حالت تهوع داشتم فک کنم واسه سوجو های دیشب بودچایونگ خوابش برده برد یه پتو اووردم و گذاشتم رو شونه چایونگ و خودمم آماده شدم که برم سر کار یه شلوار گشاد پارچه ای مشکی و یه نیم تنه کرمی و یه مانتو گشاد کرمی پوشیدم با کفش اسپورت سفید
۱۴.۲k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.