رمان عشق جذاب من 💜 پارت : سه
ارسلان : بیا عزیزم کارت دارم
دیانا : اومدم ؛ رفتم پیش ارسلان
ارسلان : بیا کمکم کن این رو آماده کنیم
دیانا : باش
سفارش رو آماده کردیم
دیانا : ارسلان بده من ببرم
ارسلان : نه خودم میبرم یک قهوه درست کن باهم بخوریم
دیانا : باش ؛ سریع دو تا قهوه درست کردم
ارسلان سفارش رو دادم و سریع اومدم پیش دیانا نشستم رو صندلی کنار دیانا
دیانا : ارسلان من خیلی به کیک علاقه دارم نظرت چیه کیک هم درست کنیم ؟
ارسلان : نمی دونم باید بریم یک جایی تست بدیم اگه خوب بود بعد میتونیم درست کنیم
دیانا : باش و شروع کردم به خوردن قهوه
ارسلان : دستت درد نکنه خیلی خوب شده
دیانا : نوش جان ؛ دیدم یک دفعه ای ستایش اومد
ارسلان : دیانا دوستت ستایش اومده من برم ب کارا برسم
دیانا : باش
دیانا : سلام عزیزدلم چطوری ؟
ستایش : سلام مرسی عشقم ت چطوری
دیانا : عالی
ستایش : چی نکنه خبری من خبر ندارم
دیانا : بشین واست تعریف کنم
پایان پارت ۳
۵۰ تا کامنت از دوست دارید پارت بعدی رو بذارم
دوستون دارم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
دیانا : اومدم ؛ رفتم پیش ارسلان
ارسلان : بیا کمکم کن این رو آماده کنیم
دیانا : باش
سفارش رو آماده کردیم
دیانا : ارسلان بده من ببرم
ارسلان : نه خودم میبرم یک قهوه درست کن باهم بخوریم
دیانا : باش ؛ سریع دو تا قهوه درست کردم
ارسلان سفارش رو دادم و سریع اومدم پیش دیانا نشستم رو صندلی کنار دیانا
دیانا : ارسلان من خیلی به کیک علاقه دارم نظرت چیه کیک هم درست کنیم ؟
ارسلان : نمی دونم باید بریم یک جایی تست بدیم اگه خوب بود بعد میتونیم درست کنیم
دیانا : باش و شروع کردم به خوردن قهوه
ارسلان : دستت درد نکنه خیلی خوب شده
دیانا : نوش جان ؛ دیدم یک دفعه ای ستایش اومد
ارسلان : دیانا دوستت ستایش اومده من برم ب کارا برسم
دیانا : باش
دیانا : سلام عزیزدلم چطوری ؟
ستایش : سلام مرسی عشقم ت چطوری
دیانا : عالی
ستایش : چی نکنه خبری من خبر ندارم
دیانا : بشین واست تعریف کنم
پایان پارت ۳
۵۰ تا کامنت از دوست دارید پارت بعدی رو بذارم
دوستون دارم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۳۲.۳k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱