دلهره
# دلهره
part 88
_ راستی نوئل این قهوه ها کی اماده میشن
_ این اخرین لیوانه تا این تموم شه برو شکلات ها رو از کابینت بیرون بیار
همونجور که از پشت بغلش کردم بوسه ی ریزی روی گونش گذاشتم
_ باشه الا میرم
شکلات ها رو از کابینت برداشتم و توی یه ظرف ریختم
تو این فاصله نوئل قهوه رو اماده کرده بود
ویو نامجون
حتما تهیوتگ رفته پیش نوئل ولی بهتره فعلا با اینجور چیزا ذهن خودمو درگیر نکنم
بلید یه راحی برای نجات نوئل از این وضعیت پیدا کنم
اون عوضی پیش نیست ممکنه هر بلایی سر نوئل بیاره
ولی چرا ذهنم خالی از هر چیزه هیچ فکری به ذهنم نمیرسه
تنها راه مقابله باهاش جنگه اما ایا میتونم باهاش بجنگم و پیروز شم میترسیدم شکست بخورم اون موقع هم خودم میمردم هم اینکه نوئل به دستای اون نابود میشد
باید چیکار میکردم
با اومدن نوئل و تهیونگ از افکارم خارج شدم
روی کاناپه ای که رو به روی من بود نشستن نوئل سینی که توی دستش بود رو روی میز گذاشت و رو به من کرد و گفت
_ نامجون باید چیکار کنیم باید چجوری در برابرش به ایستیم
_ نمیدونم یه نقشه هایی دارم ولی اینکه جواب بده احتمالش خیلی کمه
تهیونگ ایوانی رو برداشت وکمی ازش خورد و ادامه داد
_ صد در صد مقابله باهاش کار اسونی نیست بعدشم اونم نثل تو یه اهریمنه و هر دوتون یک نوع اهریمنیت پس فکر کنم تنها کسی که بتونه باهاش مقابله کنه و بجنگه تو باشی
ولی خودت تنهایی نمی تونی شکستش بدی پس به کمک نیلز داری و خب حاضرم هر کاری باشه رو انجام بدم
پس بیا باهم فکر کنیم و یه راه خوب برای مقابله باهاش پیدا کنیم نمی تونیم براریم همچین کاری بکنه
ولی نامجون یه چیزی اون صد در صد میدونسته که تو با اون همکاری نمیکنی پس چرا بهت گفته که میخواد نفر بعدی که میکشه نوئل باشه و حتما هم میدونسته که تو طرف نوبلی نه کس دیگه ای
شاید اون حرف رو زده فقط برای در گیر کردن مغز تو
پس باید سنجیده تصمیم بگیرم
پس نامجون
باید هر قدیمی که میزاریم مراقب باشیم باید انتطاز هر اتفاقی رو داشته باشیم شاید اون بخواد اولین کسی که نابود میکنه تو باشی چون بعد لز تو دیگه کسی نیست که در برابرش وایسه
درست میگفت تموم حرفاش درست بود اون میدوست که من نویل رو دوست دارم
و به قول تهیونگ شاید واقعا اولین نفری که میخواد نابود کنه منم و میخواد اول منو از سر راهش کنار بزنه
سخت افکارم درگیر شده بود
با صدای نوئل از افکارم اومدم بیرون
_ هر کاری که انجام میدیم باید قبلش بفهمیم هدفش واقعا چیه
نامجون گفتی که اون یکی از دوستای قدیمیت بوده چیزی حتما چیزلی زیادی ازش میدونی نقطه ضعفش نقطه ی قوتش
اینا بهمون خیلی کمک میکنه
part 88
_ راستی نوئل این قهوه ها کی اماده میشن
_ این اخرین لیوانه تا این تموم شه برو شکلات ها رو از کابینت بیرون بیار
همونجور که از پشت بغلش کردم بوسه ی ریزی روی گونش گذاشتم
_ باشه الا میرم
شکلات ها رو از کابینت برداشتم و توی یه ظرف ریختم
تو این فاصله نوئل قهوه رو اماده کرده بود
ویو نامجون
حتما تهیوتگ رفته پیش نوئل ولی بهتره فعلا با اینجور چیزا ذهن خودمو درگیر نکنم
بلید یه راحی برای نجات نوئل از این وضعیت پیدا کنم
اون عوضی پیش نیست ممکنه هر بلایی سر نوئل بیاره
ولی چرا ذهنم خالی از هر چیزه هیچ فکری به ذهنم نمیرسه
تنها راه مقابله باهاش جنگه اما ایا میتونم باهاش بجنگم و پیروز شم میترسیدم شکست بخورم اون موقع هم خودم میمردم هم اینکه نوئل به دستای اون نابود میشد
باید چیکار میکردم
با اومدن نوئل و تهیونگ از افکارم خارج شدم
روی کاناپه ای که رو به روی من بود نشستن نوئل سینی که توی دستش بود رو روی میز گذاشت و رو به من کرد و گفت
_ نامجون باید چیکار کنیم باید چجوری در برابرش به ایستیم
_ نمیدونم یه نقشه هایی دارم ولی اینکه جواب بده احتمالش خیلی کمه
تهیونگ ایوانی رو برداشت وکمی ازش خورد و ادامه داد
_ صد در صد مقابله باهاش کار اسونی نیست بعدشم اونم نثل تو یه اهریمنه و هر دوتون یک نوع اهریمنیت پس فکر کنم تنها کسی که بتونه باهاش مقابله کنه و بجنگه تو باشی
ولی خودت تنهایی نمی تونی شکستش بدی پس به کمک نیلز داری و خب حاضرم هر کاری باشه رو انجام بدم
پس بیا باهم فکر کنیم و یه راه خوب برای مقابله باهاش پیدا کنیم نمی تونیم براریم همچین کاری بکنه
ولی نامجون یه چیزی اون صد در صد میدونسته که تو با اون همکاری نمیکنی پس چرا بهت گفته که میخواد نفر بعدی که میکشه نوئل باشه و حتما هم میدونسته که تو طرف نوبلی نه کس دیگه ای
شاید اون حرف رو زده فقط برای در گیر کردن مغز تو
پس باید سنجیده تصمیم بگیرم
پس نامجون
باید هر قدیمی که میزاریم مراقب باشیم باید انتطاز هر اتفاقی رو داشته باشیم شاید اون بخواد اولین کسی که نابود میکنه تو باشی چون بعد لز تو دیگه کسی نیست که در برابرش وایسه
درست میگفت تموم حرفاش درست بود اون میدوست که من نویل رو دوست دارم
و به قول تهیونگ شاید واقعا اولین نفری که میخواد نابود کنه منم و میخواد اول منو از سر راهش کنار بزنه
سخت افکارم درگیر شده بود
با صدای نوئل از افکارم اومدم بیرون
_ هر کاری که انجام میدیم باید قبلش بفهمیم هدفش واقعا چیه
نامجون گفتی که اون یکی از دوستای قدیمیت بوده چیزی حتما چیزلی زیادی ازش میدونی نقطه ضعفش نقطه ی قوتش
اینا بهمون خیلی کمک میکنه
۷.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.