وانشات"در یک لحظه "
وانشات"در یک لحظه "
pt: 11
کوک: چرا ط با تنبیه آدم میشی
با این حرفش خیلی ترسیدم تا خونه حرف نزدم ساعت 8 بود شام خوردیم خواستم برم تو اتاقم که کوک اومد دستمو گرفتو برد تو اتاقش برقا رو خاموش کرد پرده هارو کشید
کوک: لباستو دربیار تنبیهت میکنم
ا.ت: ن.. نه
کوک: گفتم درش بیار*داد
ا.ت: ب.. باشه
لباسمو در آوردم اونم لباسشو در آورد
لبمو بوسید همراهیش کردم
دیکشو کرد تو دردم اومد
خیلی محکم میکوبید کم کم اه اه میکردم
ا.ت: یواش تر دردم اومد*گریه
کوک: اشکال نداره باید درد بکشی
ا.ت: دروغ گفتم منم دوست دارم ولم کن
کوک: نه حال میده*خنده شیطانی
ا.ت: تروخدا بسه
کوک: باشه
کوک دیکشو در آرود
ادامه دارد
در خماری بمانید تا کرمم را بریزم🤣🤣
pt: 11
کوک: چرا ط با تنبیه آدم میشی
با این حرفش خیلی ترسیدم تا خونه حرف نزدم ساعت 8 بود شام خوردیم خواستم برم تو اتاقم که کوک اومد دستمو گرفتو برد تو اتاقش برقا رو خاموش کرد پرده هارو کشید
کوک: لباستو دربیار تنبیهت میکنم
ا.ت: ن.. نه
کوک: گفتم درش بیار*داد
ا.ت: ب.. باشه
لباسمو در آوردم اونم لباسشو در آورد
لبمو بوسید همراهیش کردم
دیکشو کرد تو دردم اومد
خیلی محکم میکوبید کم کم اه اه میکردم
ا.ت: یواش تر دردم اومد*گریه
کوک: اشکال نداره باید درد بکشی
ا.ت: دروغ گفتم منم دوست دارم ولم کن
کوک: نه حال میده*خنده شیطانی
ا.ت: تروخدا بسه
کوک: باشه
کوک دیکشو در آرود
ادامه دارد
در خماری بمانید تا کرمم را بریزم🤣🤣
۲۹.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.