PART 11
زمان: صبح
از خواب بیدار شدم کل بدنم درد میکرد اخه رو زمین خوابیده بودم داشتم به دیشب فکر میکردم نکنه واقعا منو بکشن اینا مه منو دزدین مافیا هم هستن پس قطعا منو میکشن باید به حرفشون گوش کنم که یکی در زد
اون مرده بود اومد تو
تهیونگ: خب
ا/ت:( اروم) قبول. میکنم
تهیونگ: خب پاشو
ا/ت پا میشه و پشت سر تهیونگ میره
ا/ت: میشه یه کوچولو اروم تر بری؟
تهیونگ: دیدی گفتم کوچولویی
ا/ت: پوکر فیص
تهیونگ: اجومااا
اجوما: بله
تهیونگ: بهش عمارتو نشون بده و قوانین رو
اجوما: چشم
اجوما: خب اول از قوانین شروع میکنم
1.صبح باید 8پاشی
2.اون اقایی که دیدی رو ارباب صدا میکنی
3.اصلا با ارباب کل کل نکن
4.به حرفش گوش بده و اگرنه تبیه میشی
5.اتاق مخفی نمیتونی بری
6.باید اینحاهاروهم تمیز کنی
7.اسم منم.. ترجیح میدم اجوما صدام کنی
8.حق نداری بری بیرون
9حق. نداری بری بار
10. بدون اجازه ارباب حق انجام کاری رو نداری
ا/ت: چشم😐
خب حالا بیا بهت نشون بدم
10مین بعد
ا/ت: چقدر بزرگه اما اجوما من گشنمه (اروم)
اجوما: خنده باشه بیا صبحانه بخوریم
ا/ت: ممنون
30مین بعد
ا/ت: اجوما دستتون درد نکنه❤
اجوما: خواهش میکنم عزیزم
خب عزیزم بریم تمیز کاری. کنیم
ویو ا/ت
اجوما بهم جارو داد و رفتم حیاطو جارو کنم و شروع. به کار کردم همراه با اهنگ خوندن که ارباب اومد
تهیونگ: چی کار میکنی
ا/ت: دارم اینجا رو تمیز میکنم
ویو تهیونگ
یهو دویید اومد سمتم و خم شد و گفت
ا/ت: میشه یه خواهش بکنم؟
تهیونگ: چی
ا/ت: میشه بریم خونمون لباسامو بیارم خواهش میکنم (مظلوم🫤🥺🥺🥺ـ)
تهیونگ: باشه
ا/ت: واقعاااااا ممننووننن(ذوق)
ویو ا/ت
بعد از اینکه قبول. کرد رفتم تا به ادامه کارم با ذوق برسم
30مین بعد
بلاخرهه تموم شد
رفتم پیش اجوما
ا/ت: اجوما تموم شد
اجوما: خسته نباشی اینو میبری برای ارباب
ا/ت: حتما
و قهوه رو کذاشتم رو بشقاب و گذاشنمتو سینی و سمت اتاق ارباب حرکت کردم داشتم به این فکر میکردم که
چه بلایی میخواد سرم بیاد که رسیدم نفس عمیق کشیدم و در زدم
تق تق تق تی
ا/ت: میشه بیام تو
تهیونگ: اوهوم
ا/ت: رفت و قهوه رو گذاشت رو میز و خواست بره که
تهیونک: راستی
ا/ت برگشت
تهیونگ: برو جلو در تا بریم وسایلاتو بیاریم و اینکه حرفی از اتافاقاتی که افتاده نمیزنی
ا/ت: چشممم
و رفت
ا/ت: اخجوننن
ا/ت: اجوما اجوما
اجوما: چیه خونه رو گذاشتی رو. سرت
ا/ت: میتونم برم وسایلامو بیارم (ذوق)
اجوما: اهان (خنده)
دیدم ارباب داره از پله میاد پایین
تهیونگ: بریم
ا/ت: اگه میشه
و تهیونگ شروع. کرد به راه رفتن
و منم دنبالش رفتم
ذهن ا/ت
چقدر سریع میره اه
داشتم میرفتم و تو ذهنم فکر میکردم که دیدم وایستاد و با مخ رفتم تو کمرش
ا/ت: اییی ببخشید
تهیونگ: سوار شو
سرمو از پشت تهیونگ اوردم بیرون دیدم از اون. موتور خفناس
ا/ت: موتورر
تهیونگ: بله.. و سوارشو
ا/ت: ولی. من میترسم میشه جلو بشینم
تهیونگ: باشه فقط بشین...
ـــــــــــــــــ°°ـــــــ
خماری🫠🫡
اخه کی حوصله داره ساعت 9:45 دقیقه صبح بره زبان حالا صبح 9پاشی بری زبان بیای وای😣
شرط
لایک: 7
فالو: 1
چقدر مهربونم🫶🏻🤍🫰🏻
اسلاید 1.اجوما
اسلاید 2.لباس تهیونگ
اسلاید3 عکس موتور تهیونگ
🫶🏻🫶🏻🫶🏻🤍🤍🤍🤍🤍
از خواب بیدار شدم کل بدنم درد میکرد اخه رو زمین خوابیده بودم داشتم به دیشب فکر میکردم نکنه واقعا منو بکشن اینا مه منو دزدین مافیا هم هستن پس قطعا منو میکشن باید به حرفشون گوش کنم که یکی در زد
اون مرده بود اومد تو
تهیونگ: خب
ا/ت:( اروم) قبول. میکنم
تهیونگ: خب پاشو
ا/ت پا میشه و پشت سر تهیونگ میره
ا/ت: میشه یه کوچولو اروم تر بری؟
تهیونگ: دیدی گفتم کوچولویی
ا/ت: پوکر فیص
تهیونگ: اجومااا
اجوما: بله
تهیونگ: بهش عمارتو نشون بده و قوانین رو
اجوما: چشم
اجوما: خب اول از قوانین شروع میکنم
1.صبح باید 8پاشی
2.اون اقایی که دیدی رو ارباب صدا میکنی
3.اصلا با ارباب کل کل نکن
4.به حرفش گوش بده و اگرنه تبیه میشی
5.اتاق مخفی نمیتونی بری
6.باید اینحاهاروهم تمیز کنی
7.اسم منم.. ترجیح میدم اجوما صدام کنی
8.حق نداری بری بیرون
9حق. نداری بری بار
10. بدون اجازه ارباب حق انجام کاری رو نداری
ا/ت: چشم😐
خب حالا بیا بهت نشون بدم
10مین بعد
ا/ت: چقدر بزرگه اما اجوما من گشنمه (اروم)
اجوما: خنده باشه بیا صبحانه بخوریم
ا/ت: ممنون
30مین بعد
ا/ت: اجوما دستتون درد نکنه❤
اجوما: خواهش میکنم عزیزم
خب عزیزم بریم تمیز کاری. کنیم
ویو ا/ت
اجوما بهم جارو داد و رفتم حیاطو جارو کنم و شروع. به کار کردم همراه با اهنگ خوندن که ارباب اومد
تهیونگ: چی کار میکنی
ا/ت: دارم اینجا رو تمیز میکنم
ویو تهیونگ
یهو دویید اومد سمتم و خم شد و گفت
ا/ت: میشه یه خواهش بکنم؟
تهیونگ: چی
ا/ت: میشه بریم خونمون لباسامو بیارم خواهش میکنم (مظلوم🫤🥺🥺🥺ـ)
تهیونگ: باشه
ا/ت: واقعاااااا ممننووننن(ذوق)
ویو ا/ت
بعد از اینکه قبول. کرد رفتم تا به ادامه کارم با ذوق برسم
30مین بعد
بلاخرهه تموم شد
رفتم پیش اجوما
ا/ت: اجوما تموم شد
اجوما: خسته نباشی اینو میبری برای ارباب
ا/ت: حتما
و قهوه رو کذاشتم رو بشقاب و گذاشنمتو سینی و سمت اتاق ارباب حرکت کردم داشتم به این فکر میکردم که
چه بلایی میخواد سرم بیاد که رسیدم نفس عمیق کشیدم و در زدم
تق تق تق تی
ا/ت: میشه بیام تو
تهیونگ: اوهوم
ا/ت: رفت و قهوه رو گذاشت رو میز و خواست بره که
تهیونک: راستی
ا/ت برگشت
تهیونگ: برو جلو در تا بریم وسایلاتو بیاریم و اینکه حرفی از اتافاقاتی که افتاده نمیزنی
ا/ت: چشممم
و رفت
ا/ت: اخجوننن
ا/ت: اجوما اجوما
اجوما: چیه خونه رو گذاشتی رو. سرت
ا/ت: میتونم برم وسایلامو بیارم (ذوق)
اجوما: اهان (خنده)
دیدم ارباب داره از پله میاد پایین
تهیونگ: بریم
ا/ت: اگه میشه
و تهیونگ شروع. کرد به راه رفتن
و منم دنبالش رفتم
ذهن ا/ت
چقدر سریع میره اه
داشتم میرفتم و تو ذهنم فکر میکردم که دیدم وایستاد و با مخ رفتم تو کمرش
ا/ت: اییی ببخشید
تهیونگ: سوار شو
سرمو از پشت تهیونگ اوردم بیرون دیدم از اون. موتور خفناس
ا/ت: موتورر
تهیونگ: بله.. و سوارشو
ا/ت: ولی. من میترسم میشه جلو بشینم
تهیونگ: باشه فقط بشین...
ـــــــــــــــــ°°ـــــــ
خماری🫠🫡
اخه کی حوصله داره ساعت 9:45 دقیقه صبح بره زبان حالا صبح 9پاشی بری زبان بیای وای😣
شرط
لایک: 7
فالو: 1
چقدر مهربونم🫶🏻🤍🫰🏻
اسلاید 1.اجوما
اسلاید 2.لباس تهیونگ
اسلاید3 عکس موتور تهیونگ
🫶🏻🫶🏻🫶🏻🤍🤍🤍🤍🤍
۴۸.۰k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.