پارت ۲۵
پارت ۲۵
یونا /
دیدم جونگ کوک پوکر و نسبتا عصبی داره میاد سمتم
_درسته که با این پسره میری میای ولی مواظب خودش باش من نمیتونم رو سر تو ریسک کنم
+من که گفتم حس بدی دارم بهش اصن یه جوریه
_متاسفانه جز سوهو کس دیگه ای نداریم
+نمیهش خودت ببری بیاری؟ اصن خودم پیاده میرم
_نمیشه یونا نمیشه.وگرنه منم نمیخوام کسی جز من نگات کنه
کوک نمیخواد کسی بجز خودش منو نکا کنه؟ خوبه از این حرفش خوشم میاد
تازه یاد زخمی که رو گردنم کاشتم افتادم
+کوککککککککککککککک
_چیه باز چی شدهه؟
+گردنم
و اشاره کردم به گردنم
_ها... بگیر... نتیجه دیوونه گیت ، صبر کن برم یه باند و چسب زخم بیارم
+باند نمیخواد ک
_میخواد
+نه لطفا. من یه چسب زخم میخوام.همین
_مطمئن؟
+اره
_باشه
اون رف چسب بیاره منم ذهنم درگیر اون پسره بود. علاوه بر احساس ترس فکر کنم کمی هم ناراحتی داشتم، داشتم تو افکار خودم غرق میشدم که یهو کوکاومد
_بزار بچسبونم رو زخمت
+اوم، باشه
همین که کاغذ چسب زخم رو برداشت اومدم سمتم گردنو چرخوندم اون طرف که گفت
_بشیر رو مبل بزنم
+باشه
..............................................
جونگکوک/
نشست رو مبل. چشسب رو روی خون مردگی گردنش که اثر خودم بود چسبوندم. نمیتونستم از گردن سفیدش چشم بردارم که یهو گفت
+تموم نشد
زل زدم تو چشاش . چشاشو که گرد میکرد یه جور دیگه ای خواستنی میشد
رسما تو چشاش زل زده بودم که ناخودآگاه انگشتمو رو لب پایینش کشیدم و نگاهمو بردم سمت لباش ولی اون همچنان با چشای گردش تو چشام خیره بود.
...................................................
یونا/
با انگشتش رو لبام خطهای فرضی میکشید و من به چشماش خیره بودم. یهو از کمرم گرفتو انداختتم رو مبل و روم خیمه زد. دستش همینطور رو لبم بود و من هیچ اعتراضی نمیکردم. گفت
_خیلی فرم خوبی داره، مورد علاقه منم هست. احازه میدم از طعم مورد علاقم کمی بچشم؟
تو شک حرفاش بودم. خیلی....... خوشگل بود . تازه دقت کردم و با خودم گفتم
+چی داری میگی؟ اصن به تو چه که خوشگله؟
وقتی از من جوابی نشنید اروم از لبام کام می گرفت. غرق لذتش بودم که دیگه لباشو حرکت نداد
یونا /
دیدم جونگ کوک پوکر و نسبتا عصبی داره میاد سمتم
_درسته که با این پسره میری میای ولی مواظب خودش باش من نمیتونم رو سر تو ریسک کنم
+من که گفتم حس بدی دارم بهش اصن یه جوریه
_متاسفانه جز سوهو کس دیگه ای نداریم
+نمیهش خودت ببری بیاری؟ اصن خودم پیاده میرم
_نمیشه یونا نمیشه.وگرنه منم نمیخوام کسی جز من نگات کنه
کوک نمیخواد کسی بجز خودش منو نکا کنه؟ خوبه از این حرفش خوشم میاد
تازه یاد زخمی که رو گردنم کاشتم افتادم
+کوککککککککککککککک
_چیه باز چی شدهه؟
+گردنم
و اشاره کردم به گردنم
_ها... بگیر... نتیجه دیوونه گیت ، صبر کن برم یه باند و چسب زخم بیارم
+باند نمیخواد ک
_میخواد
+نه لطفا. من یه چسب زخم میخوام.همین
_مطمئن؟
+اره
_باشه
اون رف چسب بیاره منم ذهنم درگیر اون پسره بود. علاوه بر احساس ترس فکر کنم کمی هم ناراحتی داشتم، داشتم تو افکار خودم غرق میشدم که یهو کوکاومد
_بزار بچسبونم رو زخمت
+اوم، باشه
همین که کاغذ چسب زخم رو برداشت اومدم سمتم گردنو چرخوندم اون طرف که گفت
_بشیر رو مبل بزنم
+باشه
..............................................
جونگکوک/
نشست رو مبل. چشسب رو روی خون مردگی گردنش که اثر خودم بود چسبوندم. نمیتونستم از گردن سفیدش چشم بردارم که یهو گفت
+تموم نشد
زل زدم تو چشاش . چشاشو که گرد میکرد یه جور دیگه ای خواستنی میشد
رسما تو چشاش زل زده بودم که ناخودآگاه انگشتمو رو لب پایینش کشیدم و نگاهمو بردم سمت لباش ولی اون همچنان با چشای گردش تو چشام خیره بود.
...................................................
یونا/
با انگشتش رو لبام خطهای فرضی میکشید و من به چشماش خیره بودم. یهو از کمرم گرفتو انداختتم رو مبل و روم خیمه زد. دستش همینطور رو لبم بود و من هیچ اعتراضی نمیکردم. گفت
_خیلی فرم خوبی داره، مورد علاقه منم هست. احازه میدم از طعم مورد علاقم کمی بچشم؟
تو شک حرفاش بودم. خیلی....... خوشگل بود . تازه دقت کردم و با خودم گفتم
+چی داری میگی؟ اصن به تو چه که خوشگله؟
وقتی از من جوابی نشنید اروم از لبام کام می گرفت. غرق لذتش بودم که دیگه لباشو حرکت نداد
۲.۳k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.