P48
دستش و ویولن رو تنظیم کرد و شروع به نواختن کرد . روی تخت نشستی و به صدایی گوش دادی که بهت آرامش خالص می داد .
بعد از گذشت چند دقیقه ، آهنگ تموم شد . بلند شدی و سمتش رفتی و قبل اینکه چیزی بگه بغلش کردی
《انگار به نظرت خوب بوده درسته؟》
《 زیادی عالی بود》
سرت رو بالا آورد
《این رو یه مدت قبل برات ساختم . خیلی زیاد به یاد تو زدم ولی فکر نمی کردم روزی برسه که جلوی خودت برات هنرنمایی کنم》
لبخند عمیقی زدی و مدتی رو بی حرف رو به روی هم وایستاده بودین که در یک لحظه دوباره روی تخت نشستی و ریچارد رو هم کنار خودت کشیدی . لب هات رو روی لب های ریچارد گذاشتی و بوسیدیش .
مطمئن بودی داره شوکه نگاهت می کنه ولی بعدش همراهیت
کرد و تا چند ثانیه کارتون رو ادامه دادین و از هم جدا شدین .
《تا به حال انقدر...حس خوب نداشتم》
حرفش رو تایید کردی
《منم همینطور》
و دوباره سکوت کردین و از پنجره به شب نورانی نگاه کردین
《من برای رابطه مون سه تا چیز رو ازت می خوام》
نگاهش رو بهت برگردوند
《چه چیزایی؟ هرچی باشه به بهترین شکل انجامش میدم》
《من فقط ازت می خوام که هیچ وقت بهم دروغ نگی ، عاشقم بمونی و...ترکم نکنی》
تلخندی زدی
《واقعا نمی تونم از دست دادن آدمای مهم زندگیم رو تحمل کنم . لطفا تو مثل بابام تغییر نکن و نرو . اگه این کارو کنی من...این دفعه دیگه نمی تونم زنده باشم》
سرت رو روی شونش گذاشت و موهات رو نوازش کرد
《مطمئن باش هیچ وقت این کارارو نمی کنم . نمی ذارم آسیبی ببینی چه از جانب خودم یا از جانب بقیه . قول میدم》
چشم هات رو بستی و توی احساس فوق العاده ای که داشتی غرق شدی . خیلی وقت بود که خوشبختی و شادی واقعی رو حس نکرده بودی و الان...انگار قراره تا ابد باهاش زندگی کنی .
این هم از پارت رمانتیک و جدید 😁
امیدوارم که ازش لذت برده باشین . فقط یک چیزی بگم که من مطالب بد و منحرفانه نمی نویسم پس خواهشا انتظار اینارو نداشته باشین 😅
راستی آهنگی که ریچارد برای رونیکا زد peaceful journey هستش
بعد از گذشت چند دقیقه ، آهنگ تموم شد . بلند شدی و سمتش رفتی و قبل اینکه چیزی بگه بغلش کردی
《انگار به نظرت خوب بوده درسته؟》
《 زیادی عالی بود》
سرت رو بالا آورد
《این رو یه مدت قبل برات ساختم . خیلی زیاد به یاد تو زدم ولی فکر نمی کردم روزی برسه که جلوی خودت برات هنرنمایی کنم》
لبخند عمیقی زدی و مدتی رو بی حرف رو به روی هم وایستاده بودین که در یک لحظه دوباره روی تخت نشستی و ریچارد رو هم کنار خودت کشیدی . لب هات رو روی لب های ریچارد گذاشتی و بوسیدیش .
مطمئن بودی داره شوکه نگاهت می کنه ولی بعدش همراهیت
کرد و تا چند ثانیه کارتون رو ادامه دادین و از هم جدا شدین .
《تا به حال انقدر...حس خوب نداشتم》
حرفش رو تایید کردی
《منم همینطور》
و دوباره سکوت کردین و از پنجره به شب نورانی نگاه کردین
《من برای رابطه مون سه تا چیز رو ازت می خوام》
نگاهش رو بهت برگردوند
《چه چیزایی؟ هرچی باشه به بهترین شکل انجامش میدم》
《من فقط ازت می خوام که هیچ وقت بهم دروغ نگی ، عاشقم بمونی و...ترکم نکنی》
تلخندی زدی
《واقعا نمی تونم از دست دادن آدمای مهم زندگیم رو تحمل کنم . لطفا تو مثل بابام تغییر نکن و نرو . اگه این کارو کنی من...این دفعه دیگه نمی تونم زنده باشم》
سرت رو روی شونش گذاشت و موهات رو نوازش کرد
《مطمئن باش هیچ وقت این کارارو نمی کنم . نمی ذارم آسیبی ببینی چه از جانب خودم یا از جانب بقیه . قول میدم》
چشم هات رو بستی و توی احساس فوق العاده ای که داشتی غرق شدی . خیلی وقت بود که خوشبختی و شادی واقعی رو حس نکرده بودی و الان...انگار قراره تا ابد باهاش زندگی کنی .
این هم از پارت رمانتیک و جدید 😁
امیدوارم که ازش لذت برده باشین . فقط یک چیزی بگم که من مطالب بد و منحرفانه نمی نویسم پس خواهشا انتظار اینارو نداشته باشین 😅
راستی آهنگی که ریچارد برای رونیکا زد peaceful journey هستش
۱۰.۴k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.