تکپارتی=گربه نما
دخترک مثل همیشه قدم زنان در بین درخت های پارک راه می رفت انگار فقط درخت ها بود که دخترک ۲۱ساله را درک می کرد ا.ت همینجوری داشت فکر می کرد به زندگیش به پشیمانی هاش که صدایی ضعیف باعث شد رشته ی افکارش از هم بپاشد (میو....میو....
ا.ت که متوجه صدا شد ابتدا خواست بدون توجه به راهش ادامه دهد اما حس کنجکاوی اورا اذیت می کرد پس تصمیمی گرفت به سمت صدا راهی شود وقتی به سمت صدا رفت رسید به بوته ی کوچیک توتفرنگی در وسط پارک که از کنار بوته گربه ی کوچک سیاه رنگی با چشمان تیله ای کیوت در اومد و لنگان لنگان راه می رفت ا.ت که گربه را دید و فهمید پایش آسیب دیده او را به بغل کشید و با خودش برد به سمت خونه. ممکنه دختر ناراحت باشه ولی حس مهربانیش از بین نرفته بود¿
ا.ت گربه رو بورد خونه و پاش رو باند پیچی کردو و اسمش رو شوکی گذاشت
فلش بک به ۱ ماه بعد (در ضمن پدر و مادر ا.ت مردن)
ویو ا.ت
تو این چند ماه ار نظرم رفتار شوکی فرق کرده و خوب شایدم من توهم می زنم و اون گربه ای بیش نیست.....
فلش بک عصر وقتی که ا.ت از سر کار گریون اومده بود به خاطر این که اخراجش کرده بودن
ا.ت رویکاناپه نشست و اجازه داد اشک هاش بریزن وهق هق هاش بلند تر بشن
ا.ت تو خودش جمع شده بود که یهو وارد یه جای گرم شد وقتی سرش رو بالا آورد با یه پسر جذاب که شبیه گربه بود شد
شوگا. هیش نیاز نیست چیزی بگی کمی فقط تو بغلم بمون
ا.ت.و ولی تو
شوگا. درسته همون شوکی هستم ولی نه یه گربه ی معمولی یه گربه نما من تو دانشگاه با تو بودم و تو حتی متوجه من نشده پس اینجوری نزدیکت شدم
ا.ت.چ چرا باید هق هق متوجه تو می شدم هق هق(اولش تعجب کرد ولی خودش رو جمع کرد تا بهتر بفهمه چی شده)
شوگا. من دوست دارن لی ا.ت....
☆اولین تکپارتیمون نشه؟☆
ا.ت که متوجه صدا شد ابتدا خواست بدون توجه به راهش ادامه دهد اما حس کنجکاوی اورا اذیت می کرد پس تصمیمی گرفت به سمت صدا راهی شود وقتی به سمت صدا رفت رسید به بوته ی کوچیک توتفرنگی در وسط پارک که از کنار بوته گربه ی کوچک سیاه رنگی با چشمان تیله ای کیوت در اومد و لنگان لنگان راه می رفت ا.ت که گربه را دید و فهمید پایش آسیب دیده او را به بغل کشید و با خودش برد به سمت خونه. ممکنه دختر ناراحت باشه ولی حس مهربانیش از بین نرفته بود¿
ا.ت گربه رو بورد خونه و پاش رو باند پیچی کردو و اسمش رو شوکی گذاشت
فلش بک به ۱ ماه بعد (در ضمن پدر و مادر ا.ت مردن)
ویو ا.ت
تو این چند ماه ار نظرم رفتار شوکی فرق کرده و خوب شایدم من توهم می زنم و اون گربه ای بیش نیست.....
فلش بک عصر وقتی که ا.ت از سر کار گریون اومده بود به خاطر این که اخراجش کرده بودن
ا.ت رویکاناپه نشست و اجازه داد اشک هاش بریزن وهق هق هاش بلند تر بشن
ا.ت تو خودش جمع شده بود که یهو وارد یه جای گرم شد وقتی سرش رو بالا آورد با یه پسر جذاب که شبیه گربه بود شد
شوگا. هیش نیاز نیست چیزی بگی کمی فقط تو بغلم بمون
ا.ت.و ولی تو
شوگا. درسته همون شوکی هستم ولی نه یه گربه ی معمولی یه گربه نما من تو دانشگاه با تو بودم و تو حتی متوجه من نشده پس اینجوری نزدیکت شدم
ا.ت.چ چرا باید هق هق متوجه تو می شدم هق هق(اولش تعجب کرد ولی خودش رو جمع کرد تا بهتر بفهمه چی شده)
شوگا. من دوست دارن لی ا.ت....
☆اولین تکپارتیمون نشه؟☆
۹.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.