دیوانه ی آن لحظه ای هستم
دیوانه ی آن لحظه ای هستم
که در حالتی خاص
بگونه ای که توان تکان خوردنم نیست
مرا گیر می اندازی
و صورتت را به صورتم نزدیک میکنی
از ریتم تند نفس هایت
و حالت خمار و قرمز چشمانت
ناگفته، همه ی خواسته ات را میفهمم
تو اما، نجابت بخرج میدهی
وتمام هوس های مردانه ات را
فقط در بوسه های پی در پی جا می دهی
روی سرو صورت و بدنم
پر حرارت و داغ
با اینکه میدانی
اگر حکم به شروع یه جنگ عاشقانه و تن به تن بدهی
پاهای سپیدم، به نشانه صلح
در برارت
همیشه برافراشته است
وتنگه بکارتم
بی هیچ محافظ و مدافعی
آماده فتح شدن توسط سربازان گمنام توست
دلم میخواهد در آن لحظات که تو خویشتن داری میکنی
فریاد بزنم
رحم کن
نجابت بس است
به ارتش لب و زبان و انگشتانت بگو
به سر کردگیه، اندام مردانه ات
یورش بیاروند سمت من
وبیرحمانه فتح کنند
تنگه بکر مرا
آخ که عشق و امتناع چقدر میچسبد و هوس و عطش را صد چندان میکند
که در حالتی خاص
بگونه ای که توان تکان خوردنم نیست
مرا گیر می اندازی
و صورتت را به صورتم نزدیک میکنی
از ریتم تند نفس هایت
و حالت خمار و قرمز چشمانت
ناگفته، همه ی خواسته ات را میفهمم
تو اما، نجابت بخرج میدهی
وتمام هوس های مردانه ات را
فقط در بوسه های پی در پی جا می دهی
روی سرو صورت و بدنم
پر حرارت و داغ
با اینکه میدانی
اگر حکم به شروع یه جنگ عاشقانه و تن به تن بدهی
پاهای سپیدم، به نشانه صلح
در برارت
همیشه برافراشته است
وتنگه بکارتم
بی هیچ محافظ و مدافعی
آماده فتح شدن توسط سربازان گمنام توست
دلم میخواهد در آن لحظات که تو خویشتن داری میکنی
فریاد بزنم
رحم کن
نجابت بس است
به ارتش لب و زبان و انگشتانت بگو
به سر کردگیه، اندام مردانه ات
یورش بیاروند سمت من
وبیرحمانه فتح کنند
تنگه بکر مرا
آخ که عشق و امتناع چقدر میچسبد و هوس و عطش را صد چندان میکند
۳.۳k
۰۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.