Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۸۵
زدم تو گوشش
شیرین:حرفتو بفهمم کثافت هرکاری کنیم ج*ن*ده که نیستیم فکر کردی همه مثل خراب هایی دورتن حیف ک ادم حسابت کردم
سعید:اره چرا ادم حساب کردی زنگ میزدی به همون پسرا ک بهشون سرویس دادین
شیرین:سعید گم شو تا جیغ نزدم
سعید:جیغ الان نزن بزار وقتی شب با اون پسرا بودی
اینو ک گفت تف کردم تو صورتش
شیرین:عوضی اشغال
سعید رفتش منم رو صندلی نشستم و زنگ زدم به کیارش نمخواستم اقاجون بفهمه ک بعد نیم ساعت با مطهره امد
کیارش:سلام چیشده؟
مطهره:شیرین چیشده؟حال ملیحه خوبه؟
شیرین:نه دیشب انگار بچه ها بهش الکل دادن اینم که اینجور چیزا نمخورده رو مونده خورده زیادهم خورده
کیارش:اگه زیاده خورده بوش رو نفهمیدی تو؟
شیرین:من میگفتم بوی بدی میده ولی فکر نمکردم بوی اونو بده که
کیارش:خوب میشه
مطهره کنارم نشست و دستهامو گرفت
شیرین:مطهره چرا شما با این وضعیتون امدین اینجا
مطهره:گفتم پیشت باشم خوبه
شیرین:اقاکیارش مطهره تروخدا اقاجون نفهمه واگرنه مارو زنده زنده چال میکنه
کیارش:خیالت از ما راحت
یکدفعه یاد سعید افتادم اگه چیزی به اقاجونم میگفت چی باید به کیارش میگفتم ک بره پیش سعید
همه چیزو به کیارش مطهره گفتم از ریز درشت
کیارش:ادرس خونشون بده برم پیش
شیرین:باشه من باید از زنعمو بپرسم
زنگ زدم به زنعمو و با کلی بهونه زبون بازی ادرس خونه سعید گرفتم و دادم به کیارش
(سعید)
امدم خونه ک میکائل خوابیده بود وارد خونه شدم کل وسایل خونه رو شکستم و نشستم شروع کردم به گریه کردن اگه اون پسرا باهاشون کاری کرده باشن چی شیرین ک دست خورده هست ولی ملیحه
حمایت ها کمه خیلی کمه برای همین دیر به دیر میزارم اخه دیگه حسشون ندارم☺🙃🙁
Part۸۵
زدم تو گوشش
شیرین:حرفتو بفهمم کثافت هرکاری کنیم ج*ن*ده که نیستیم فکر کردی همه مثل خراب هایی دورتن حیف ک ادم حسابت کردم
سعید:اره چرا ادم حساب کردی زنگ میزدی به همون پسرا ک بهشون سرویس دادین
شیرین:سعید گم شو تا جیغ نزدم
سعید:جیغ الان نزن بزار وقتی شب با اون پسرا بودی
اینو ک گفت تف کردم تو صورتش
شیرین:عوضی اشغال
سعید رفتش منم رو صندلی نشستم و زنگ زدم به کیارش نمخواستم اقاجون بفهمه ک بعد نیم ساعت با مطهره امد
کیارش:سلام چیشده؟
مطهره:شیرین چیشده؟حال ملیحه خوبه؟
شیرین:نه دیشب انگار بچه ها بهش الکل دادن اینم که اینجور چیزا نمخورده رو مونده خورده زیادهم خورده
کیارش:اگه زیاده خورده بوش رو نفهمیدی تو؟
شیرین:من میگفتم بوی بدی میده ولی فکر نمکردم بوی اونو بده که
کیارش:خوب میشه
مطهره کنارم نشست و دستهامو گرفت
شیرین:مطهره چرا شما با این وضعیتون امدین اینجا
مطهره:گفتم پیشت باشم خوبه
شیرین:اقاکیارش مطهره تروخدا اقاجون نفهمه واگرنه مارو زنده زنده چال میکنه
کیارش:خیالت از ما راحت
یکدفعه یاد سعید افتادم اگه چیزی به اقاجونم میگفت چی باید به کیارش میگفتم ک بره پیش سعید
همه چیزو به کیارش مطهره گفتم از ریز درشت
کیارش:ادرس خونشون بده برم پیش
شیرین:باشه من باید از زنعمو بپرسم
زنگ زدم به زنعمو و با کلی بهونه زبون بازی ادرس خونه سعید گرفتم و دادم به کیارش
(سعید)
امدم خونه ک میکائل خوابیده بود وارد خونه شدم کل وسایل خونه رو شکستم و نشستم شروع کردم به گریه کردن اگه اون پسرا باهاشون کاری کرده باشن چی شیرین ک دست خورده هست ولی ملیحه
حمایت ها کمه خیلی کمه برای همین دیر به دیر میزارم اخه دیگه حسشون ندارم☺🙃🙁
۵.۹k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.