عاشق پسر عموم شدم پارت25
(فلش بک فردا نامزدی)
+(در حال میکاپ و ارایش بودم یه لباس اناری زیبا پوشیدم (عکسشو میزارم).... همه حیاط پر مهمون بود که در زده شد و قامت کوک توی چهار چوب در نمایان شد همینطوری محو همدیگه بودیم که به خودم اومدم )
+میبینم مرد من خیلی جزاب شده(نیشخند)
_(کوک اومد سمت ا.ت و کمرشو گرفت و بو*سه ای روی گردن ا.ت گزاشت وگفت)ولی بیبی من خیلی خوردنی و زیبا شده
+(یه مشت به سینه کوک زد)هی کوک داری خجالتم میدی
_(خنده)اوخی چه کیوته زنم میخوام بو خورمت ولی اون پایین همه منتظرمون هستن
+(خنده )باشه پس بریم
(دستشو انداخت تو دست کوک و از پله ها پایین رفتن سمت حیاط که همه بهشون خیره بودن و خیلیه بهشون تبریک میگفتن به همه سلام کردن بعد کلی حرفزدن و اینا بلاخره وقت حلقه ها رسید حلقه ها رو دست هم کردن (عکس حلقه ا.ت رو میزارم) همه تبریک میگفتن که موسیقی زیبای رو پخش کردن و کوک و ا.ت رفتن برای رقص
ا.تدستاشو دور گردن کوک و کوک دور کمر ا.ت انداختن و میر قصیدن اون شب همینطوری به زیبای گزشت شب همه رفتن و ا.ت رفت تو اتاقش و حموم کرد اومد لباس خواب تنش کرد و روی تخت ولو شد داشت خوابش میبرد که با بالا پایین شدن تخت چشاشو باز کرد خواست بر کرده که دستی دور کمرش حلقه شد و نفسای گرمی با شونه ل*خت و گردنش میخورد و صدای اشنا اومد)
_منم نترس میخوام اینجا بخوابم
+اما کوک ت....(کوک حدفش رو قط کرد)
_کاری نمیکنم فقط دلم برا بوی تنت تنگ شده بود اما فک نکن یادم رفته قراره پس فردا جر بخوری(خنده اروم)
+اه کوک از دست تو(خنده اروم تر)
_اوکی بخواب(سر شونه ا.ت رو بو*سید و ا.تو بیشتر تو بقلش فشرد و خوابیدن)
اسلاید دوم لباس نامزدی ا.ت
اسلاید سوم حلقه ا.ت
+(در حال میکاپ و ارایش بودم یه لباس اناری زیبا پوشیدم (عکسشو میزارم).... همه حیاط پر مهمون بود که در زده شد و قامت کوک توی چهار چوب در نمایان شد همینطوری محو همدیگه بودیم که به خودم اومدم )
+میبینم مرد من خیلی جزاب شده(نیشخند)
_(کوک اومد سمت ا.ت و کمرشو گرفت و بو*سه ای روی گردن ا.ت گزاشت وگفت)ولی بیبی من خیلی خوردنی و زیبا شده
+(یه مشت به سینه کوک زد)هی کوک داری خجالتم میدی
_(خنده)اوخی چه کیوته زنم میخوام بو خورمت ولی اون پایین همه منتظرمون هستن
+(خنده )باشه پس بریم
(دستشو انداخت تو دست کوک و از پله ها پایین رفتن سمت حیاط که همه بهشون خیره بودن و خیلیه بهشون تبریک میگفتن به همه سلام کردن بعد کلی حرفزدن و اینا بلاخره وقت حلقه ها رسید حلقه ها رو دست هم کردن (عکس حلقه ا.ت رو میزارم) همه تبریک میگفتن که موسیقی زیبای رو پخش کردن و کوک و ا.ت رفتن برای رقص
ا.تدستاشو دور گردن کوک و کوک دور کمر ا.ت انداختن و میر قصیدن اون شب همینطوری به زیبای گزشت شب همه رفتن و ا.ت رفت تو اتاقش و حموم کرد اومد لباس خواب تنش کرد و روی تخت ولو شد داشت خوابش میبرد که با بالا پایین شدن تخت چشاشو باز کرد خواست بر کرده که دستی دور کمرش حلقه شد و نفسای گرمی با شونه ل*خت و گردنش میخورد و صدای اشنا اومد)
_منم نترس میخوام اینجا بخوابم
+اما کوک ت....(کوک حدفش رو قط کرد)
_کاری نمیکنم فقط دلم برا بوی تنت تنگ شده بود اما فک نکن یادم رفته قراره پس فردا جر بخوری(خنده اروم)
+اه کوک از دست تو(خنده اروم تر)
_اوکی بخواب(سر شونه ا.ت رو بو*سید و ا.تو بیشتر تو بقلش فشرد و خوابیدن)
اسلاید دوم لباس نامزدی ا.ت
اسلاید سوم حلقه ا.ت
۶۳.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.