وقتی براش مهم نیستی پارت 22
پارت 22
وقتی براش مهم نیستی
______________________♡︎_____________________
ویو مین هو
وای نه اون مامانم بود
چان هیون: مین هو دخترم میدونستم اینجایی زود باش بیا بریم
مین هو : من نمیام
که مامانم بغلم کرد و سریع از اونجا اومدیم بیرون و رفتیم توی یه ماشین بزرگ که روش نوشته بود لیموزین
چان هیون: مین هو تو اونجا چیکار میکردی دختر تو نمیدونی اونجا خونه بزرگترین مافیا کره هست
مین هو : حتی اگر جهنم هم میرفتم پیش تو نمیتونم هرزه....
که با چیزی که به صورتم برخورد حرفم قطع شد فهمیدم مامانم بهم سیلی زد
چان هیون : کلی زجر کشیدم تا تونستم بزرگت کنم همه بهم میگفتن سقطط اما من گفتم نه من نمیتونم بچم رو سقط کنم مثل اون بابای عوضیت هستی از من جدا شد بلافاصله رفت با یکی دیگه حتی با اینکه میدونست که من حامله ام
مین هو: واسا ببینم مگه تو نگفتی که بابا مرده اون زندس
چان هیون : اره زندس راهت شدی
______________________♡︎_____________________
ویو چان هیون
وقتی اون حرف رو زدم دیگه هیچ حرفی بین ما رد و بدل نشد تا رسیدیم خونه کل راه رو مین هو داشت گریه میکرد و وقتی رسیدیم خونه سریع رفت توی اتاقش و درو قفل کرد........
______________________♡︎_____________________
ببخشید دیر گذاشتم چون امتحان داشتم اینم بزور گذاشتم پارت بعد رو یا شب میزارم یا فردا
بچه ها فیک عشق اولم رو بعد از پایان فصل اول وقتی براش مهم نیستی ادامه میدم 🤗
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده :민 윤 기
وقتی براش مهم نیستی
______________________♡︎_____________________
ویو مین هو
وای نه اون مامانم بود
چان هیون: مین هو دخترم میدونستم اینجایی زود باش بیا بریم
مین هو : من نمیام
که مامانم بغلم کرد و سریع از اونجا اومدیم بیرون و رفتیم توی یه ماشین بزرگ که روش نوشته بود لیموزین
چان هیون: مین هو تو اونجا چیکار میکردی دختر تو نمیدونی اونجا خونه بزرگترین مافیا کره هست
مین هو : حتی اگر جهنم هم میرفتم پیش تو نمیتونم هرزه....
که با چیزی که به صورتم برخورد حرفم قطع شد فهمیدم مامانم بهم سیلی زد
چان هیون : کلی زجر کشیدم تا تونستم بزرگت کنم همه بهم میگفتن سقطط اما من گفتم نه من نمیتونم بچم رو سقط کنم مثل اون بابای عوضیت هستی از من جدا شد بلافاصله رفت با یکی دیگه حتی با اینکه میدونست که من حامله ام
مین هو: واسا ببینم مگه تو نگفتی که بابا مرده اون زندس
چان هیون : اره زندس راهت شدی
______________________♡︎_____________________
ویو چان هیون
وقتی اون حرف رو زدم دیگه هیچ حرفی بین ما رد و بدل نشد تا رسیدیم خونه کل راه رو مین هو داشت گریه میکرد و وقتی رسیدیم خونه سریع رفت توی اتاقش و درو قفل کرد........
______________________♡︎_____________________
ببخشید دیر گذاشتم چون امتحان داشتم اینم بزور گذاشتم پارت بعد رو یا شب میزارم یا فردا
بچه ها فیک عشق اولم رو بعد از پایان فصل اول وقتی براش مهم نیستی ادامه میدم 🤗
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده :민 윤 기
۸.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.