بازم ادامه... این پارت کلا طولانی شد,مشکل دارین:/

ادامه...
سیک: چه جالب، "تو منو ندیدی، بیشتر اوقات من تو را از دور می دیدم، آخرین باری که همدیگر را دیدی، عصبی بودی و زخم بزرگی به من زدی هنوزم جاش مونده"
نورا می خندد و به چشمانش نگاه می کند: فکر نمی کنم درست باشد... احساس می کنم هر چه می بینم خواب یا کابوس است.
"این برای من یک رویاست، انگار در رویای خود زندگی می کنم"
سیک: تک تک چیزهایی که می بینید مانند آن سیب در آشپز خانه واقعی است .
نورا گیج می شود و پوکر به من نگاه می کند: آن سیب پلاستیکی است!
سیک میخنده*
نورا: آیا از هابیل متنفری؟
سیک نمیدونست چی بگه برایه هر کلمه مکث میکرد
سیک: خوب ... نه ... چگونه می توانم آن را بگویم..
نورا:اگه اذیتت میکنه بگو
سیک: "نه بابا، ما با هم خوبیم!" آزاردهنده؟ اونقدر اذیتم کرده که باید لیستی ازش تهیه کنم! شاید لازم باشه...
نورا لبخند می زند: می خواهی دوست من باشی؟
گونه های سیک با شنیدن این جمله قرمز شد.
همیشه دوست داشت این جمله را بشنود
سیک می خندد: بیش از هر چیزی
☆.｡.:*　.｡.:*☆ 🎸 #Story ☆.｡.:*　.｡.:*☆
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
https://splus.ir/httpssplusirCreepyPasta1990
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚૮꒰˵•ᵜ•˵꒱ა‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷
#طراحی #هنر #انیمه #عاشقانه #نقاشی_دیجیتال #نقاشی_زیبا #نقاشی # #زیبا # #کیپاپ #کیوت #خوراکی_کیوت #کیوت_تایمض