آهنگ قلب من 🎼 ●Part 30●
(نابی)
خیلی ناراحت شدم از حرفش و بدون هیچ حرفی پاشدم رفتم بیرون از استودیو و به سمت بالا پشت بوم رفتم و لَبَش نشستم و به آدم هایی که از این بالا خیلی کوچیک و حقیر دیده میشدن خیره شدم همین آدمای حقیر که فکر میکنن خیلی قدرتمند و بزرگن کارهایی رو انجام میدن که دل خیلیارو میشکنن و به خیلی ها آسیب میرسونن ، سرم رو به سمت پایین ساختمون چرخوندم و به ارتفاع نگاه کردم واقعا چرا من زنده موندم چرا نمردم که راحت بشم وقتی هیچکس دوستم نداره و برای هیچکسی حتا یه زره هم وجودم مهم نیستم چرا برگشتم به این دنیا
نابی: اگر پرت کنم خودمو پایین راحت میشم هم خودم هم اطرافیانم
(شوگا)
نابی بلند شد رفت بیرون میدونم خیلی بد رفتار کردم ولی مجبورم اون باید از من دور بشه تا بتونم زندگیم رو حفظ کنم ، نیم ساعتی میشد که رفته بود بلند شدم رفتم دنبالش تا به ادامه کارمون برسیم ولی هر جارو گشتم نبود نگران شدم و همه جای ساختمون رو دوباره با دو گشتم
(سونا)
داشتم کتاب میخوندم که گوشیم یکدفعه زنگ خورد دیدم نابیه سریع جوابشو دادم
سونا: جانم نابی
نابی: سونا داری چیکار میکنی؟
سونا: دارم کتاب میخونم چطور؟
نابی: میدونی که خیلی دوستت دارم
سونا: منم خیلی دوستت دارم ، نابی چرا انقدر عجیب رفتار میکنی؟!
نابی: سعی توی زندگیت به هیچکس وابسته نشی سونا
سونا: ولی من همین الانشم به تو وابستم
نابی: منو فراموش کن سونا
سونا: چی داری میگی نابی؟ کجایی تو؟
نابی: این رو هیچوقت فراموش نکن که من خیلی دوستت داشتم
سونا: نابی چه غلطی میخوای بکنی تو؟
نابی: دیگه خسته شدم میخوام همه چیز رو تموم کنم
سونا: نابی تو اینکار رو نمیکنی من بهت احتیاج دارم
نابی: ببخشید سونا ولی من دیگه نمیکشم همه از من متنفرن
سونا: اینطور نیست نابی من دوستت دارم
نابی: نمیتونم سونا خداحافظ برای همیشه مواظب خودت باش
سونا: نهههههههههه
گوشی قطع شد نه نابی نباید این کار رو بکنی ، سریع لباس پوشیدم راه افتادم سمت استودیو
شوگا: هر جارو گشتم نبود انگار غیب شده بود از نگرانی داشتم میمردم ، کل ساختمون رو گشتم ولی نبود
(نابی)
تصمیممو گرفتم و بلند شدم لبه بالا پشت بوم ایستادم و نفس عمیقی کشیدمو خودمو رها کردم و خوشحالم که بالاخره زندگیمو به پایان رسوندم
کپی ممنوع ❌
خیلی ناراحت شدم از حرفش و بدون هیچ حرفی پاشدم رفتم بیرون از استودیو و به سمت بالا پشت بوم رفتم و لَبَش نشستم و به آدم هایی که از این بالا خیلی کوچیک و حقیر دیده میشدن خیره شدم همین آدمای حقیر که فکر میکنن خیلی قدرتمند و بزرگن کارهایی رو انجام میدن که دل خیلیارو میشکنن و به خیلی ها آسیب میرسونن ، سرم رو به سمت پایین ساختمون چرخوندم و به ارتفاع نگاه کردم واقعا چرا من زنده موندم چرا نمردم که راحت بشم وقتی هیچکس دوستم نداره و برای هیچکسی حتا یه زره هم وجودم مهم نیستم چرا برگشتم به این دنیا
نابی: اگر پرت کنم خودمو پایین راحت میشم هم خودم هم اطرافیانم
(شوگا)
نابی بلند شد رفت بیرون میدونم خیلی بد رفتار کردم ولی مجبورم اون باید از من دور بشه تا بتونم زندگیم رو حفظ کنم ، نیم ساعتی میشد که رفته بود بلند شدم رفتم دنبالش تا به ادامه کارمون برسیم ولی هر جارو گشتم نبود نگران شدم و همه جای ساختمون رو دوباره با دو گشتم
(سونا)
داشتم کتاب میخوندم که گوشیم یکدفعه زنگ خورد دیدم نابیه سریع جوابشو دادم
سونا: جانم نابی
نابی: سونا داری چیکار میکنی؟
سونا: دارم کتاب میخونم چطور؟
نابی: میدونی که خیلی دوستت دارم
سونا: منم خیلی دوستت دارم ، نابی چرا انقدر عجیب رفتار میکنی؟!
نابی: سعی توی زندگیت به هیچکس وابسته نشی سونا
سونا: ولی من همین الانشم به تو وابستم
نابی: منو فراموش کن سونا
سونا: چی داری میگی نابی؟ کجایی تو؟
نابی: این رو هیچوقت فراموش نکن که من خیلی دوستت داشتم
سونا: نابی چه غلطی میخوای بکنی تو؟
نابی: دیگه خسته شدم میخوام همه چیز رو تموم کنم
سونا: نابی تو اینکار رو نمیکنی من بهت احتیاج دارم
نابی: ببخشید سونا ولی من دیگه نمیکشم همه از من متنفرن
سونا: اینطور نیست نابی من دوستت دارم
نابی: نمیتونم سونا خداحافظ برای همیشه مواظب خودت باش
سونا: نهههههههههه
گوشی قطع شد نه نابی نباید این کار رو بکنی ، سریع لباس پوشیدم راه افتادم سمت استودیو
شوگا: هر جارو گشتم نبود انگار غیب شده بود از نگرانی داشتم میمردم ، کل ساختمون رو گشتم ولی نبود
(نابی)
تصمیممو گرفتم و بلند شدم لبه بالا پشت بوم ایستادم و نفس عمیقی کشیدمو خودمو رها کردم و خوشحالم که بالاخره زندگیمو به پایان رسوندم
کپی ممنوع ❌
۸۳.۶k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.