عشق کودکی
پارت 19
ا/ت: از خواب بیدار شدم دیدم یونا و کوک کنارم نشستن و نگاهم میکنن*
کوک: صبح بخیر عشقم...خوبی؟
ا/ت:صبح بخیر :).. سلام جیگرم یونا رو بغل کردم و نشوندمش تو بغلمم* جوجوی من اومده؟... دیشب با بابایی خوش گذشت؟ بدون من؟!
کوک: نمیخوابید که😒
ا/ت: با تو میخوابه
کوک: بیا صبحونتو بخور
**
ا/ت: خودمو تمیز کردم *تو چی؟
کوک؛ من خوردم به یونا هم دادم الانم میرم وسایل بزارم😌
ا/ت؛ برای چی🤔
کوک: برای عمه م :/.... مگه فردا قرار نیست بریم مسافرت
ا/ت: هااااا
کوک: زهرمارر
ا/ت: درددد
کوک: کوفتنت
ا/ت: کوفت و زهرمارر
کوک: هااااهااهااا فحشت تموم شد
ا/ت: دمپایی مو پرت کردم سمتش*
کوک: آیییی
یونا: خنده*
کوک: به من میخندی؟ ( قلقلک دادن) :)
یونا: خنده*
ا/ت: بچه رو کشتییی
ا/ت: از خواب بیدار شدم دیدم یونا و کوک کنارم نشستن و نگاهم میکنن*
کوک: صبح بخیر عشقم...خوبی؟
ا/ت:صبح بخیر :).. سلام جیگرم یونا رو بغل کردم و نشوندمش تو بغلمم* جوجوی من اومده؟... دیشب با بابایی خوش گذشت؟ بدون من؟!
کوک: نمیخوابید که😒
ا/ت: با تو میخوابه
کوک: بیا صبحونتو بخور
**
ا/ت: خودمو تمیز کردم *تو چی؟
کوک؛ من خوردم به یونا هم دادم الانم میرم وسایل بزارم😌
ا/ت؛ برای چی🤔
کوک: برای عمه م :/.... مگه فردا قرار نیست بریم مسافرت
ا/ت: هااااا
کوک: زهرمارر
ا/ت: درددد
کوک: کوفتنت
ا/ت: کوفت و زهرمارر
کوک: هااااهااهااا فحشت تموم شد
ا/ت: دمپایی مو پرت کردم سمتش*
کوک: آیییی
یونا: خنده*
کوک: به من میخندی؟ ( قلقلک دادن) :)
یونا: خنده*
ا/ت: بچه رو کشتییی
۱۷.۰k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.