𝙿𝙰𝚁𝚃 ⁴¹
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
هلن: سوکجینا؟
جین: سلام
هلن: تو اینجا چیکار میکنی؟
جین: میخوام یکم باهات حرف بزنم
هلن: ای...اینجا؟ خب میتونستیم فردا صحبت کنیم.
جین: این همه سال صبر کردم ولی اگه امروز دیگه حرفامو بهت نزنم میمیرم.
هلن: چرا امروز همه یه جوری شدن اون از جیمین اینم از تو.
جین: میشه باهم صحبت کنیم ، البته دوتایی.
هلن: هوووف ، *نفس عمیق* باشه.
راوی: هلن و جین رفتن تو یه اتاق دیگه تا باهم صحبت کنن آقای پارکم با عصبانیت زیاد اونجا رو ترک کرو و از خونه رفت بیرون.
جیمینم رفت پیش ا/ت تا آرومش کنه.
جیمین: چرا گریه میکنی پرنسس؟
ا/ت: جیم...حالا من از این به بعد چه جوری تو چشمای مامانم نگا کنم اون الان ازم متنفره (گریه)
جیمین: نه ا/ت اون تورو دوست داره من مطمئنم تازشم اینا تقصیر تو نیست که.
ا/ت: ....
جیمین: دوس داری بیای بغلم؟
ا/ت: (آروم سرتکون میده)
◆◇◇◇◇◇◇◆
"هلن و جین"
هلن: خب میشنوم
جین: اممم ، خب راستش نمیدونم از کجا باید شروع کنم.
هلن: جین لطفا .... من الان حالم خوب نیست میشه....سریع تر حرفتو بزنی.
جین: خب... هلن من از اون روز اولی که دیدمت دوست داشتم ولی هیچوقت برام پیش نیومد که بهت بگم الان بعد از چندین سال تونستم بهت بگم....تو با من ازدواج میکنی؟
هلن: الان فهمیدم که تو رفیق جیمینی از کجا معلوم که توام چند وقت بعد ولم نکردی؟
جین: من دوست دارم از صمیم قلبم میگم ... تو هرکاری بگی میکنم برای اینکه بهت ثابت کنم که دوست دارم.
هلن: هرکاری؟
جین: هرکاری
هلن: پس لطفا الان با اون رفیقت از خونه من برید بیرون و دیگه هیچوقت برنگردید.
جین: میدونم الان ناراحتی و دلت شکسته ولی به منم نگاه کن ، من دوست دارم.
هلن: جین من...
راوی: با بوسیدنش از طرف جین حرفش نصفه موند و با تعجب به چشمای بسته جین نگاه میکرد ولی خیلی غیر ارادی شروع کرد به همکاری.
چند لحظه بعد از هم جدا شدنو...
جین: خواهش میکنم هلن .... بهم یه فرصت بده و اینکه ازت میخوام جیمینو ببخشی اون آدم بدی نیست ، جیمین فقط تحت تاثیر حرفای پدرش قرار گرفته بود.
هلن: باید راجبش فک کنم .... هرچی باشه آینده دخترم قراره باهاش باشه.
جین: (خنده اروم) دوست دارم.
راوی: دوسال گذشت و هلن جیمینو بخشید و با جین وارد رابطه شد جین عشقی رو از هلن گرفت که خیلی وقت بود منتظرش بود.
با اینکه تفاوت سنی بین ا/ت و جیمین زیاده ولی هلن قبول کرد که اونا باهم باشن البته عشقی که بینشون بود باعث شد که این تفاوت سنی دیده نشه.
آقای پارکم بابت رفتاراش از جیمین معذرت خواهی کرد و این طوری شد که همه به چیزی که میخواستن رسیدن.
•پایان•
▪︎پدر خوانده▪︎
"بچه ها لطفا نظراتتون رو برام بگید و اینکه چقد از این فیک راضی بودید 🙂✌🏻"
هلن: سوکجینا؟
جین: سلام
هلن: تو اینجا چیکار میکنی؟
جین: میخوام یکم باهات حرف بزنم
هلن: ای...اینجا؟ خب میتونستیم فردا صحبت کنیم.
جین: این همه سال صبر کردم ولی اگه امروز دیگه حرفامو بهت نزنم میمیرم.
هلن: چرا امروز همه یه جوری شدن اون از جیمین اینم از تو.
جین: میشه باهم صحبت کنیم ، البته دوتایی.
هلن: هوووف ، *نفس عمیق* باشه.
راوی: هلن و جین رفتن تو یه اتاق دیگه تا باهم صحبت کنن آقای پارکم با عصبانیت زیاد اونجا رو ترک کرو و از خونه رفت بیرون.
جیمینم رفت پیش ا/ت تا آرومش کنه.
جیمین: چرا گریه میکنی پرنسس؟
ا/ت: جیم...حالا من از این به بعد چه جوری تو چشمای مامانم نگا کنم اون الان ازم متنفره (گریه)
جیمین: نه ا/ت اون تورو دوست داره من مطمئنم تازشم اینا تقصیر تو نیست که.
ا/ت: ....
جیمین: دوس داری بیای بغلم؟
ا/ت: (آروم سرتکون میده)
◆◇◇◇◇◇◇◆
"هلن و جین"
هلن: خب میشنوم
جین: اممم ، خب راستش نمیدونم از کجا باید شروع کنم.
هلن: جین لطفا .... من الان حالم خوب نیست میشه....سریع تر حرفتو بزنی.
جین: خب... هلن من از اون روز اولی که دیدمت دوست داشتم ولی هیچوقت برام پیش نیومد که بهت بگم الان بعد از چندین سال تونستم بهت بگم....تو با من ازدواج میکنی؟
هلن: الان فهمیدم که تو رفیق جیمینی از کجا معلوم که توام چند وقت بعد ولم نکردی؟
جین: من دوست دارم از صمیم قلبم میگم ... تو هرکاری بگی میکنم برای اینکه بهت ثابت کنم که دوست دارم.
هلن: هرکاری؟
جین: هرکاری
هلن: پس لطفا الان با اون رفیقت از خونه من برید بیرون و دیگه هیچوقت برنگردید.
جین: میدونم الان ناراحتی و دلت شکسته ولی به منم نگاه کن ، من دوست دارم.
هلن: جین من...
راوی: با بوسیدنش از طرف جین حرفش نصفه موند و با تعجب به چشمای بسته جین نگاه میکرد ولی خیلی غیر ارادی شروع کرد به همکاری.
چند لحظه بعد از هم جدا شدنو...
جین: خواهش میکنم هلن .... بهم یه فرصت بده و اینکه ازت میخوام جیمینو ببخشی اون آدم بدی نیست ، جیمین فقط تحت تاثیر حرفای پدرش قرار گرفته بود.
هلن: باید راجبش فک کنم .... هرچی باشه آینده دخترم قراره باهاش باشه.
جین: (خنده اروم) دوست دارم.
راوی: دوسال گذشت و هلن جیمینو بخشید و با جین وارد رابطه شد جین عشقی رو از هلن گرفت که خیلی وقت بود منتظرش بود.
با اینکه تفاوت سنی بین ا/ت و جیمین زیاده ولی هلن قبول کرد که اونا باهم باشن البته عشقی که بینشون بود باعث شد که این تفاوت سنی دیده نشه.
آقای پارکم بابت رفتاراش از جیمین معذرت خواهی کرد و این طوری شد که همه به چیزی که میخواستن رسیدن.
•پایان•
▪︎پدر خوانده▪︎
"بچه ها لطفا نظراتتون رو برام بگید و اینکه چقد از این فیک راضی بودید 🙂✌🏻"
۳۷.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.