یبار یکی ازم پرسید “ چرا اینقد از بچه ها خوشت میاد؟”
یبار یکی ازم پرسید “ چرا اینقد از بچه ها خوشت میاد؟”
گفتم،
یبار تنهایی روی تاب نشسته بودم و اجازه داده بودم باد هلم بده..
یه صورت غرق شده تو افکار داشتم..هدفون تو گوشم و داشتم تموم صداهای اطرافمو نادیده میگرفتم.
یهو یه دختر اومد کنارم، حدود هشت ، نه سال . یه چیزایی زمزمه میکرد .
هدفونمو دراوردم و گفت:
“ بنظرم خیلی کیوتی.”
تو شک بودم و ندونستم چی بگم..
گفتم” مرسی”
خندید و گفت
“ اسم من.. هست. از آشنایی باهات خوشبختم.”
کلی آدم غیر از من بود که باهاشون حرف بزنه ولی اون منو انتخاب کرده بود.
تا یه مدتی حرف زدیم و بعد مجبور بود بره.
با خودم گفتم..کاش اون میدونست اون یه جمله کوتاهش چقد روزمو ساخت.
“مثل یه تیکه از شکر تو قلب تاریک و شکسته”
مدتی میگذشت از وقتی که یکی اونقد با حرفاش خوشحالم کرده.
هیچکدوم از دوستام همچین حرفی نمیزدن. اونقد کسی بهم نگفته بود که اهمیت دارم، فراموش کرده بودم منم احساسات دارم..
بچه ها، به ظاهر بقیه نگاه نمیکنن. براشون، گرایشتون، قد، وزنتون، موهاتون ، صورتتون، رنگ پوستتون، جنستون، شخصیتتون، مهم نیست.
در واقع، اونها تنها کسایی هستن که به این چیزا اهمیت نمیدن.
وقتی یه آدم تنها میبینن دلشون میخواد برن پیششون و تنهاشون نزارن.
برعکس نوجوون ها که فقط میگن” اخی.. چقد تنها” و میرن.
ذهن بچه ها پر از رنگ و شادیه.
و میتونن حتی با ترسناک ترین موجود جهان هم دوست شن .
بعضی وقتا آرزو میکنم کاش شماها متوجه اون بچه ها شین و سعی کنین یکم شبیهشون شین :)
بچه تنها کسایین که میتونن متوجه اون ناراحتی و شکستی رو تو صورتتون متوجه شن و درستش کنن.
گفتم،
یبار تنهایی روی تاب نشسته بودم و اجازه داده بودم باد هلم بده..
یه صورت غرق شده تو افکار داشتم..هدفون تو گوشم و داشتم تموم صداهای اطرافمو نادیده میگرفتم.
یهو یه دختر اومد کنارم، حدود هشت ، نه سال . یه چیزایی زمزمه میکرد .
هدفونمو دراوردم و گفت:
“ بنظرم خیلی کیوتی.”
تو شک بودم و ندونستم چی بگم..
گفتم” مرسی”
خندید و گفت
“ اسم من.. هست. از آشنایی باهات خوشبختم.”
کلی آدم غیر از من بود که باهاشون حرف بزنه ولی اون منو انتخاب کرده بود.
تا یه مدتی حرف زدیم و بعد مجبور بود بره.
با خودم گفتم..کاش اون میدونست اون یه جمله کوتاهش چقد روزمو ساخت.
“مثل یه تیکه از شکر تو قلب تاریک و شکسته”
مدتی میگذشت از وقتی که یکی اونقد با حرفاش خوشحالم کرده.
هیچکدوم از دوستام همچین حرفی نمیزدن. اونقد کسی بهم نگفته بود که اهمیت دارم، فراموش کرده بودم منم احساسات دارم..
بچه ها، به ظاهر بقیه نگاه نمیکنن. براشون، گرایشتون، قد، وزنتون، موهاتون ، صورتتون، رنگ پوستتون، جنستون، شخصیتتون، مهم نیست.
در واقع، اونها تنها کسایی هستن که به این چیزا اهمیت نمیدن.
وقتی یه آدم تنها میبینن دلشون میخواد برن پیششون و تنهاشون نزارن.
برعکس نوجوون ها که فقط میگن” اخی.. چقد تنها” و میرن.
ذهن بچه ها پر از رنگ و شادیه.
و میتونن حتی با ترسناک ترین موجود جهان هم دوست شن .
بعضی وقتا آرزو میکنم کاش شماها متوجه اون بچه ها شین و سعی کنین یکم شبیهشون شین :)
بچه تنها کسایین که میتونن متوجه اون ناراحتی و شکستی رو تو صورتتون متوجه شن و درستش کنن.
۹.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.