P25
جونگکوک
تھیونگ غرق خواب بود و منم اطرافو نگا میکردم.
این تازه اول راه بود،کاملا گوشامو باز کردم تا از صدای طبیعت لذت ببرم. چیز لذت بخشی بود....اما خیلی زود دوباره حوصلم سر رفت. راه حوصلھ سربر و طولانی بود. سرمو کج کردم تا تھیونگو ببینم ولی نشد. با شنیدن صدایی اسب رو متوقف کردم. +اسکل پلشت میگم پادشاھو دیدمم!! +یاااا یوجین بس کن..!فکرشم نکن بخوای کاری کنی. +سوجین روش کراش سگی زدممم ولم کنن!!برسھ باتلاق میگیرمش اخمی کردم و ھیسی کشیدم.
تو دلم بھ خودم گفتم +وقتشھ بیدار شی ومپایر من. یکم جلو تر باتلاقی رو دیدم....از اسب پیاده شدم و موھای تھیونگ و نوازش کردم. +تھیونگااا.....بیدار شو رسیدیم باتلاق تھیونگ یھ چشمشو باز کرد و خمیازه ای کشید.
صدای اون دو دختر و دوباره شنیدم +این کیھ ھمراھشھ؟؟؟یاااا نکنھ با پسر جفت شده. برگشتم سمتشون و تو چشمای دختره نگاه کردم. دستامو تو جیبم کردم. تھیونگ از پشت سرم گفت +اینا کین؟
نیشخندی زدم و بھ تھیونگ گفتم +چقدر بھت گفتم انقدر جذاب نباش ھمھ عاشقت بشن کیم... لیسی بھ لبم زدم و نزدیک دوتا دخترا شدم
+گورتونو گم کنید نبینمتون...این پسر صاحاب داره فھمیدید؟؟؟؟ یکیشون کھ حدس میزنم یوجین بود جلو اومد با دستش یقھ لباسمو مرتب کرد +ھی جنتلمن......رد مارک رو گردنت نمیبینم کھ حس مالکیت داری. تھیونگ جلو اومد و دست یوجین و پس زد. +دستتو بکش. سوجین یوجین و عقب کشید +بیا بریم.... رو بھ من لب زد +بعدا حسابتو میرسم جوجھ. اخمی کردم دلم میخواست خفھ اش کنم. تھیونگ محکم بغلم کرد
دندونای نیشم ھنوزم تو دھنم سنگینی میکرد تھیونگ وقتی وضعیتم و دیدم گفت +ھی ھی!!خوبی کوک؟ +میخوام مارکت کنم تھیونگ....تو تو فقط مالھ منی خب؟؟؟ تھیونگ لبخندی زد +حسودی کردی چرااا!!من ازت دفاع کردمم +تا وقتی مارکت نکنم ھیچ چیز درست نمیشھ. +ماعم واسھ ھمین داریم میریم پیش عموم.....اگھ زود حرکت کنیم پس فردا میرسیم! سرمو بھ نشونھ تایید تکون دادم و اطرافمو نگاه کردم. +اینجا اولین محلیھ کھ رد میکنیم! تو چشماش نگاه کردم +بعدش کجاس؟
اھی کشید +جنگل ترس +خطرناکھ نھ؟ +اوھوم.....ترس ھات اونجا بھ واقعیت تبدیل میشھ.....ولی من مواظبتم خب؟
تھیونگ غرق خواب بود و منم اطرافو نگا میکردم.
این تازه اول راه بود،کاملا گوشامو باز کردم تا از صدای طبیعت لذت ببرم. چیز لذت بخشی بود....اما خیلی زود دوباره حوصلم سر رفت. راه حوصلھ سربر و طولانی بود. سرمو کج کردم تا تھیونگو ببینم ولی نشد. با شنیدن صدایی اسب رو متوقف کردم. +اسکل پلشت میگم پادشاھو دیدمم!! +یاااا یوجین بس کن..!فکرشم نکن بخوای کاری کنی. +سوجین روش کراش سگی زدممم ولم کنن!!برسھ باتلاق میگیرمش اخمی کردم و ھیسی کشیدم.
تو دلم بھ خودم گفتم +وقتشھ بیدار شی ومپایر من. یکم جلو تر باتلاقی رو دیدم....از اسب پیاده شدم و موھای تھیونگ و نوازش کردم. +تھیونگااا.....بیدار شو رسیدیم باتلاق تھیونگ یھ چشمشو باز کرد و خمیازه ای کشید.
صدای اون دو دختر و دوباره شنیدم +این کیھ ھمراھشھ؟؟؟یاااا نکنھ با پسر جفت شده. برگشتم سمتشون و تو چشمای دختره نگاه کردم. دستامو تو جیبم کردم. تھیونگ از پشت سرم گفت +اینا کین؟
نیشخندی زدم و بھ تھیونگ گفتم +چقدر بھت گفتم انقدر جذاب نباش ھمھ عاشقت بشن کیم... لیسی بھ لبم زدم و نزدیک دوتا دخترا شدم
+گورتونو گم کنید نبینمتون...این پسر صاحاب داره فھمیدید؟؟؟؟ یکیشون کھ حدس میزنم یوجین بود جلو اومد با دستش یقھ لباسمو مرتب کرد +ھی جنتلمن......رد مارک رو گردنت نمیبینم کھ حس مالکیت داری. تھیونگ جلو اومد و دست یوجین و پس زد. +دستتو بکش. سوجین یوجین و عقب کشید +بیا بریم.... رو بھ من لب زد +بعدا حسابتو میرسم جوجھ. اخمی کردم دلم میخواست خفھ اش کنم. تھیونگ محکم بغلم کرد
دندونای نیشم ھنوزم تو دھنم سنگینی میکرد تھیونگ وقتی وضعیتم و دیدم گفت +ھی ھی!!خوبی کوک؟ +میخوام مارکت کنم تھیونگ....تو تو فقط مالھ منی خب؟؟؟ تھیونگ لبخندی زد +حسودی کردی چرااا!!من ازت دفاع کردمم +تا وقتی مارکت نکنم ھیچ چیز درست نمیشھ. +ماعم واسھ ھمین داریم میریم پیش عموم.....اگھ زود حرکت کنیم پس فردا میرسیم! سرمو بھ نشونھ تایید تکون دادم و اطرافمو نگاه کردم. +اینجا اولین محلیھ کھ رد میکنیم! تو چشماش نگاه کردم +بعدش کجاس؟
اھی کشید +جنگل ترس +خطرناکھ نھ؟ +اوھوم.....ترس ھات اونجا بھ واقعیت تبدیل میشھ.....ولی من مواظبتم خب؟
۱.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.