پارت۳۰
ویو ا.ت
نگاه صفحه گوشیش کردم دیدم نوشته نفسم جواب داد هی میگفت میبینمت قشنگم..... عصابم خورد شد ، نفسش مگه نباید من باشم یعنی چی تا خواستم یچیز بهش بگم دوید رفت و منو سپر دست بادیگارد
بادیگارد . سوار شید خوانوم
ا.ت . باشه
سوار شدم ولی یکم شک جونکوک هنوز از روبه رو دیده میشد پس دست به کار شدم
ا.ت . لطفاً دنباله ماشین جونکوک برید و حواستون باشه گمش نکنید
بادیگارد . چشم خوانوم
تغیبش کردیم دیدم رفت سمت یه شهر بازی از ماشین پیاده شد و رفت یه دختره رو بغل کرد فقط اشک از چشمام میومد و روشو کنترلی نداشتم حس میکردم قلبم داره از جاش در میاد انگار کل دنیا اون لحظه رو سرم خراب شد
بچهها دیگه حال ندارم بنویسم😅
راستش زیادی گشادم😁😎
نگاه صفحه گوشیش کردم دیدم نوشته نفسم جواب داد هی میگفت میبینمت قشنگم..... عصابم خورد شد ، نفسش مگه نباید من باشم یعنی چی تا خواستم یچیز بهش بگم دوید رفت و منو سپر دست بادیگارد
بادیگارد . سوار شید خوانوم
ا.ت . باشه
سوار شدم ولی یکم شک جونکوک هنوز از روبه رو دیده میشد پس دست به کار شدم
ا.ت . لطفاً دنباله ماشین جونکوک برید و حواستون باشه گمش نکنید
بادیگارد . چشم خوانوم
تغیبش کردیم دیدم رفت سمت یه شهر بازی از ماشین پیاده شد و رفت یه دختره رو بغل کرد فقط اشک از چشمام میومد و روشو کنترلی نداشتم حس میکردم قلبم داره از جاش در میاد انگار کل دنیا اون لحظه رو سرم خراب شد
بچهها دیگه حال ندارم بنویسم😅
راستش زیادی گشادم😁😎
۴.۱k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.