Part 12
دین درین درین درین
پارت داریم اونم چه پارتییی
خود را واسه هر گونه ایست قلبی ، مغزی ، ریه وی ، رودوی و و و آماده کنید
راستی یه چیز دیگه من اسم کاپل ها رو گفتم ولی فرعی و اصلی رو نگفتم
کاپل اصلی: ویکوک ، ا.ت و جیهوپ
کاپل فرعی: یونمین ، نامجین ، جنلیسا ، هیونلیکس (که توی این فصل نیست)
........
Y/n pov:
با شنیدن خنده های ریز کوک پشت سرم بهش نگاه کردم
شت متوجه نشده بودم چرااااا !!!........علاوه بر لبای پوف کردش کبودی گردن هم داشت فاکینگ بچ! اگه دیشب رو فاکتور بگیریم این شوک بعدی من بود توجه ام به جین که دو تا میز اونور تر نشسته بود افتاد گونه هاش قرمز بود و لیسا...د فاک لیسا کو...ا. آها امروز مبسر سال پایینی ها بود
با ورود استاد به کلاس همه ساکت شدیم و طبق عادت همیشگی پاشدیم و سلام کردیم و شروع کرد به درس دادن
باز مثل همیشه نگاه سنگین جیهوپ رو روی خودم احساس کردم
_..و باید اینو بگم که فردا امتحان شیمی دارین...ا.ت میشه بری برگه ها رو چاپ کنی و بیاری به جونگمین هم گفتم بیاد کمکت چون تعداد برگه ها زیادن
(اسلاید دوم عکس جونگمین استری کیدز
نقش: مثبت
دوست قدیمی ا.ت که خیلی صمیمین ایتالیا زندگی میکرده ولی الان برگشته )
_چشم استا...چی؟ الان … شما... گفتین جونگمین؟؟
_اره کیوت حالا برو تا بهش برسی (منظورم اینه توی چاپ کردن برگه ها دیر نکنه اره👄)
وقتمو تلف نکردم و سریع رفتم بیرون کلاس به کتابخونه رسیدم با دیدن جونگمین که داره با کتابدار حرف میزنه بغض کردم خیلی سال میگذره بعد از آخرین دیدار بلاخره حرفاش تموم شد و با یه لبخند بهم نگاه کرد
_سلام به تو ای یار قدیمی
با این حرفش زدم زیر خنده اون واقعا آدم شوخی بود
بلاخره داشتیم بعد چندین سال همو بغل میکردیم
_جونگمین اوپا دلم برات تنگ شده بود!
_منم ا.ت منم دلم تنگ شده بود میدون....
با جیغ و دادای مدیر توی راه رو گیج به اطراف نگاه کردیم ولی با یاد آوری خوابم...نه بابا همچین چیزی نیست با کوبیده شدن در و اومدن مدیر داخل یه پلیس هم همراهش اومد تو و....
.......
بفرمایید خماری🥢
یعنی پارت بعد چی میشه؟
پارت داریم اونم چه پارتییی
خود را واسه هر گونه ایست قلبی ، مغزی ، ریه وی ، رودوی و و و آماده کنید
راستی یه چیز دیگه من اسم کاپل ها رو گفتم ولی فرعی و اصلی رو نگفتم
کاپل اصلی: ویکوک ، ا.ت و جیهوپ
کاپل فرعی: یونمین ، نامجین ، جنلیسا ، هیونلیکس (که توی این فصل نیست)
........
Y/n pov:
با شنیدن خنده های ریز کوک پشت سرم بهش نگاه کردم
شت متوجه نشده بودم چرااااا !!!........علاوه بر لبای پوف کردش کبودی گردن هم داشت فاکینگ بچ! اگه دیشب رو فاکتور بگیریم این شوک بعدی من بود توجه ام به جین که دو تا میز اونور تر نشسته بود افتاد گونه هاش قرمز بود و لیسا...د فاک لیسا کو...ا. آها امروز مبسر سال پایینی ها بود
با ورود استاد به کلاس همه ساکت شدیم و طبق عادت همیشگی پاشدیم و سلام کردیم و شروع کرد به درس دادن
باز مثل همیشه نگاه سنگین جیهوپ رو روی خودم احساس کردم
_..و باید اینو بگم که فردا امتحان شیمی دارین...ا.ت میشه بری برگه ها رو چاپ کنی و بیاری به جونگمین هم گفتم بیاد کمکت چون تعداد برگه ها زیادن
(اسلاید دوم عکس جونگمین استری کیدز
نقش: مثبت
دوست قدیمی ا.ت که خیلی صمیمین ایتالیا زندگی میکرده ولی الان برگشته )
_چشم استا...چی؟ الان … شما... گفتین جونگمین؟؟
_اره کیوت حالا برو تا بهش برسی (منظورم اینه توی چاپ کردن برگه ها دیر نکنه اره👄)
وقتمو تلف نکردم و سریع رفتم بیرون کلاس به کتابخونه رسیدم با دیدن جونگمین که داره با کتابدار حرف میزنه بغض کردم خیلی سال میگذره بعد از آخرین دیدار بلاخره حرفاش تموم شد و با یه لبخند بهم نگاه کرد
_سلام به تو ای یار قدیمی
با این حرفش زدم زیر خنده اون واقعا آدم شوخی بود
بلاخره داشتیم بعد چندین سال همو بغل میکردیم
_جونگمین اوپا دلم برات تنگ شده بود!
_منم ا.ت منم دلم تنگ شده بود میدون....
با جیغ و دادای مدیر توی راه رو گیج به اطراف نگاه کردیم ولی با یاد آوری خوابم...نه بابا همچین چیزی نیست با کوبیده شدن در و اومدن مدیر داخل یه پلیس هم همراهش اومد تو و....
.......
بفرمایید خماری🥢
یعنی پارت بعد چی میشه؟
۸.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.