جادوگرسیاه وعشق ❤️🖤پارت۱۶
بیشتر میخوردم بیشتر گاز میگرفتم انگار کوک وحشی درونم بیدار شودبود دیگه هتا دست خودم نبود انگار یه چیزی منو بهش مشتاق تر میکرد
حس که باید بیشتر بخورم بیشتر میخاستم
ویوهیرا
هیرا:کوک کمرمو بادست های قوی شه محکم گرفته بود محکم انگاردیگه داشت خورد میشود
هرچی تلاش می کردم که ازش جدا بشم ولی نمشود هرچی هولش میدادم حلقه ی دست هاش دور کمرم تنگ وتنگ تر میشود
ولی بلاخره خودم ازش جداش کردم لبم که زخم بود وخون ازش میومد رو با دستم پاکش کردم
توی صورت کوک نگاه کردم و گفتم هی
داری چه غلطی میکونی هان؟ کی بهت اجازه داده پسر عوضی
میخاستم از اون جا بزنم بیرون که یه دفه کوک دست گرفت منو مثل یه گونی سیب زمینی روی شونه هاش بلند کرد برو توی اتاق ش در رو با پاش بسته منو پرت کرد روی تخت با اعصبانت خودشم روم خیمه زد میخاستم از روی خودم بزنمش کنار که دست هامو با دست هاش گرفت شروع کرد به
بوسیدن لبم صورتم آرام بوسیدنش همراه با گاز گرفت
به گردنم رسید بعد گوشم هتا پایین تر از گردنم هم ادامه داشت یه دفه تی شرت شو از تنش کند.
بعد دوباره به بوس هاش که مثل آتیش بودن ادامه می داد
بادست های گرمش زیپه لباسمو تا آخر باز کرد لباسم که براش مزحمت ایجاد میکرد رو کنار زد پوست داغ شو روی بدنم حس میکردم میخاستم تقلا کونم هولش بدم ولی حس عجبی و خوبی قلبم بدنم مغزم دربر گرفت بود مثل یه پرنده کوچک زیره بدن قوی و اعضولانیش بودم توی بغلش گشمود بودم بوس های داغ ش تمام بدن منو دربر گرفتن انگار داشتم توی یه آتش فشان داغ غرق میشودم گرم های بدنش داشت تنه منو میسوزند
هم درد داشت هم حس هیجان
با اون لیوان مشروب این قدر مست شود بودم که نفهمیم که بیهوش شودم
روز بعد صبح چشمو به زور باز کردم گیج بودم سردرد خیلی بدی داشتم از درد شکمم که نگم انگار سوراخ شود بود
کم کم همه چیز رو از شب گذاشت یادم اومدم
حرف ها بوس ها ناله های من
کاری کوک همه چی یه نگاهی به خودم کردم لخت بودم کوک کنارم دیدم اونم همین تر پتور گرفتم روی بدن لختم بعد یه جیغ زدم که کوک
ترسید از تخت پایین افتاد گفت چته چرا جیغ میزنی دختر از ترس موردم گفتم تو لختی خندید گفت توهم لختی خوب که چی
داشت شلوارش میپوشید گفت ببینم
بیبی خوشگل من حالت خوب درد که نداری
ببخشی دیشب خیلی وحشی بازی درآوردم
اومدم جلوم نشست توی چشم هام نگاه کرد گفت
تخسیر توهم بودم ولی بازم ببخشی
الان برای بیبی قشنگم یه صبحونه خوب آماده میکونم
که بخور دردش کم تر بشه روی پیشونیم یه بوس کرد رفت پایین
حس که باید بیشتر بخورم بیشتر میخاستم
ویوهیرا
هیرا:کوک کمرمو بادست های قوی شه محکم گرفته بود محکم انگاردیگه داشت خورد میشود
هرچی تلاش می کردم که ازش جدا بشم ولی نمشود هرچی هولش میدادم حلقه ی دست هاش دور کمرم تنگ وتنگ تر میشود
ولی بلاخره خودم ازش جداش کردم لبم که زخم بود وخون ازش میومد رو با دستم پاکش کردم
توی صورت کوک نگاه کردم و گفتم هی
داری چه غلطی میکونی هان؟ کی بهت اجازه داده پسر عوضی
میخاستم از اون جا بزنم بیرون که یه دفه کوک دست گرفت منو مثل یه گونی سیب زمینی روی شونه هاش بلند کرد برو توی اتاق ش در رو با پاش بسته منو پرت کرد روی تخت با اعصبانت خودشم روم خیمه زد میخاستم از روی خودم بزنمش کنار که دست هامو با دست هاش گرفت شروع کرد به
بوسیدن لبم صورتم آرام بوسیدنش همراه با گاز گرفت
به گردنم رسید بعد گوشم هتا پایین تر از گردنم هم ادامه داشت یه دفه تی شرت شو از تنش کند.
بعد دوباره به بوس هاش که مثل آتیش بودن ادامه می داد
بادست های گرمش زیپه لباسمو تا آخر باز کرد لباسم که براش مزحمت ایجاد میکرد رو کنار زد پوست داغ شو روی بدنم حس میکردم میخاستم تقلا کونم هولش بدم ولی حس عجبی و خوبی قلبم بدنم مغزم دربر گرفت بود مثل یه پرنده کوچک زیره بدن قوی و اعضولانیش بودم توی بغلش گشمود بودم بوس های داغ ش تمام بدن منو دربر گرفتن انگار داشتم توی یه آتش فشان داغ غرق میشودم گرم های بدنش داشت تنه منو میسوزند
هم درد داشت هم حس هیجان
با اون لیوان مشروب این قدر مست شود بودم که نفهمیم که بیهوش شودم
روز بعد صبح چشمو به زور باز کردم گیج بودم سردرد خیلی بدی داشتم از درد شکمم که نگم انگار سوراخ شود بود
کم کم همه چیز رو از شب گذاشت یادم اومدم
حرف ها بوس ها ناله های من
کاری کوک همه چی یه نگاهی به خودم کردم لخت بودم کوک کنارم دیدم اونم همین تر پتور گرفتم روی بدن لختم بعد یه جیغ زدم که کوک
ترسید از تخت پایین افتاد گفت چته چرا جیغ میزنی دختر از ترس موردم گفتم تو لختی خندید گفت توهم لختی خوب که چی
داشت شلوارش میپوشید گفت ببینم
بیبی خوشگل من حالت خوب درد که نداری
ببخشی دیشب خیلی وحشی بازی درآوردم
اومدم جلوم نشست توی چشم هام نگاه کرد گفت
تخسیر توهم بودم ولی بازم ببخشی
الان برای بیبی قشنگم یه صبحونه خوب آماده میکونم
که بخور دردش کم تر بشه روی پیشونیم یه بوس کرد رفت پایین
۱۲.۵k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.