فیک کوک (Angel) part4
خواب بیدار شدم یه ابی به صورتم زدم و لباسامو پوشیدم(اس دو) و راه افتادم سمت خونه دوست جئون
ساعت دقیق ۱۲ بود که از خونه اومد بیرون از دوستش ک تو بود خداحافظی کرد و رفت سمت ماشین
رفتم جلو
میا=سلام
کوک=سلام
میا=خب کجا میرید؟
کوک=ادرس داد
رسیدیم
برگشت سمتم
کوک=نمیخاد بیای...بشین تو ماشین
میاا=ولی...
کوک=میخام تنها برم
میا=ام... خیله خب
رفت تو رستوران منم جوری ک نفهمه بعدش رفتم تو فقط جئون تو رستوران بود و یه مرد دیگه
جئون رفت سمت دستشویی
مرده یه چی از تو جیبش در اورد و ریخت تو لیوان جئون
پس میخواد مسمومش کنه...
جئون اومد داشتن حرف میزدن
سوجون لیوانو برداشت و یه قلوپ ازش خورد
کوکم لیوانشو برداشت و خواست بخوره
از جام بلند شدم رفتم سمت میزشون
میاا=اقای جئون اون قهوه رو نخورید
کوک=مگه بهت نگفتم نیا؟
میا=من وظیفمه ازتون محافظت کنم
و در ضمن اون قهوه سمیه
ایشون قصد مسموم کردنتون و داره
سوجون=الان منظورت اینکه من اون قهوه رو سمی کردم؟
تا دوست خودمو مسموم کنم؟
میا=دقیقا
کوک=من به سوجون اعتماد دارم
میا=پس بهتون ثابت میکنم
بدون درنگ لیوانو برداشت و همشو سر کشید
سوجون از روی میز بلند شد
سوجون=باید برم...فردا همو ببینیم؟
کوک=اره... خوبه
سوجون رفت کوکم بلند شد رفت سمت ماشین
میا عم رفت دنبالش
سرم گیج میرفت و بزور راه میرفتم منه احمق فقط واسه اینکه ثابت کنم دروغ نمیگم دارم خودمو میکشم
در ماشینو باز کردم و نشستم
جئون ماشین و روشن کرد و راه افتاد
کوک=واقن با خودت چی فکر کردی که اون حرف و زدی؟
میا=من...خودم... دیدم که توی لیوان چیزی ریخت (سرفه)
دستمو جلو دهنم گذاشتم اما وقتی برش داشتم دستم خونی بود سرم سنگین شده بود چند تا سرفه دیگم کردم و بعدش دیگه هیچی نفهیدم و از حال رفتم
پرش زمانیییی (یه هفته بعددد)
میاا=چشمام و باز کردم توی بیمارستان بودم سرمو برگردوندم سمت در که جئون اومد تو
کوک=ببین من... واقعا ازت معذرت میخوام...فقط... بهش اعتماد داشتم
کوک=و برای جبران کارت.......
منتظر بودم ادامه حرفشو بزنه که یهو یکی اومد تو.... باورم نمیشه اون...
سوهو=سلام خاهری
اومد جلو و بغلم کرد
میا=ببینم من دارم خواب میبینم؟
سوهو=نه خواب نیستی من اینجام... پیش تو
میا=من واقعا ازتون ممنونم
کوک=کاری نکردم...فقط اینکه باعث شدم تو این روز بیوفتی
و جبران کردم
میا=میدونی...الکی نیست که ارمیا میگن تویه فرشته ای:)
راستی نمدونم اول فیک گفتم یا ن ولی میا ۲۴ سالشه و سوهو ام ۱۷
میدونم بد شد به روم نیارین😂💔
ساعت دقیق ۱۲ بود که از خونه اومد بیرون از دوستش ک تو بود خداحافظی کرد و رفت سمت ماشین
رفتم جلو
میا=سلام
کوک=سلام
میا=خب کجا میرید؟
کوک=ادرس داد
رسیدیم
برگشت سمتم
کوک=نمیخاد بیای...بشین تو ماشین
میاا=ولی...
کوک=میخام تنها برم
میا=ام... خیله خب
رفت تو رستوران منم جوری ک نفهمه بعدش رفتم تو فقط جئون تو رستوران بود و یه مرد دیگه
جئون رفت سمت دستشویی
مرده یه چی از تو جیبش در اورد و ریخت تو لیوان جئون
پس میخواد مسمومش کنه...
جئون اومد داشتن حرف میزدن
سوجون لیوانو برداشت و یه قلوپ ازش خورد
کوکم لیوانشو برداشت و خواست بخوره
از جام بلند شدم رفتم سمت میزشون
میاا=اقای جئون اون قهوه رو نخورید
کوک=مگه بهت نگفتم نیا؟
میا=من وظیفمه ازتون محافظت کنم
و در ضمن اون قهوه سمیه
ایشون قصد مسموم کردنتون و داره
سوجون=الان منظورت اینکه من اون قهوه رو سمی کردم؟
تا دوست خودمو مسموم کنم؟
میا=دقیقا
کوک=من به سوجون اعتماد دارم
میا=پس بهتون ثابت میکنم
بدون درنگ لیوانو برداشت و همشو سر کشید
سوجون از روی میز بلند شد
سوجون=باید برم...فردا همو ببینیم؟
کوک=اره... خوبه
سوجون رفت کوکم بلند شد رفت سمت ماشین
میا عم رفت دنبالش
سرم گیج میرفت و بزور راه میرفتم منه احمق فقط واسه اینکه ثابت کنم دروغ نمیگم دارم خودمو میکشم
در ماشینو باز کردم و نشستم
جئون ماشین و روشن کرد و راه افتاد
کوک=واقن با خودت چی فکر کردی که اون حرف و زدی؟
میا=من...خودم... دیدم که توی لیوان چیزی ریخت (سرفه)
دستمو جلو دهنم گذاشتم اما وقتی برش داشتم دستم خونی بود سرم سنگین شده بود چند تا سرفه دیگم کردم و بعدش دیگه هیچی نفهیدم و از حال رفتم
پرش زمانیییی (یه هفته بعددد)
میاا=چشمام و باز کردم توی بیمارستان بودم سرمو برگردوندم سمت در که جئون اومد تو
کوک=ببین من... واقعا ازت معذرت میخوام...فقط... بهش اعتماد داشتم
کوک=و برای جبران کارت.......
منتظر بودم ادامه حرفشو بزنه که یهو یکی اومد تو.... باورم نمیشه اون...
سوهو=سلام خاهری
اومد جلو و بغلم کرد
میا=ببینم من دارم خواب میبینم؟
سوهو=نه خواب نیستی من اینجام... پیش تو
میا=من واقعا ازتون ممنونم
کوک=کاری نکردم...فقط اینکه باعث شدم تو این روز بیوفتی
و جبران کردم
میا=میدونی...الکی نیست که ارمیا میگن تویه فرشته ای:)
راستی نمدونم اول فیک گفتم یا ن ولی میا ۲۴ سالشه و سوهو ام ۱۷
میدونم بد شد به روم نیارین😂💔
۷.۰k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.