شات 28
شنیدن این جمله ها از تهیونگ خیلی برام خوب بود یه جورایی باعث شد ببخشمش از جام بلند شدم و بدون هیچ حرفی رفتم
پیش دخترا و باهاشون حرف زدم اونا هم خوشحال شدند و حمایتم کردن شنلم و ماسکم رو درآوردم و مدل موهام رو عوض کردم از جام بلند شدم و رفتم پیش تهیونگ من رو که دید عصبانی شد بخاطر لباس کوتاهم ولی بهش اهمیتی ندادم یهو یکی دستم رو گرفت دیدم جونگي هست بهم سلامی داد و گفت دنبالش بیام جایی باهم دیگه رفتیم پشت کمپانی اونجا یه هتل بزرگ هم بود من رو برد پشت بوم
و بهم گفت از ایو خوشش اومده و میخواد بهش اعتراف کنه منم بهش کمک کنم داشت اعترافش رو میخوند منم بهش گوش دادم واقعا اون لحظه خیلی حساسی بود منم مثلا مسخرش کردم و گفتم بله
اونم بلند شد و بغلم کرد انگار واقعا فک میکرد من ایو هستم ولی انگار یه چیزی اشتباه بود آروم برگشتم و پشتم رو نگاه کردم تهیونگ رو دیدم داشت ما رو نگاه میکرد
پیش دخترا و باهاشون حرف زدم اونا هم خوشحال شدند و حمایتم کردن شنلم و ماسکم رو درآوردم و مدل موهام رو عوض کردم از جام بلند شدم و رفتم پیش تهیونگ من رو که دید عصبانی شد بخاطر لباس کوتاهم ولی بهش اهمیتی ندادم یهو یکی دستم رو گرفت دیدم جونگي هست بهم سلامی داد و گفت دنبالش بیام جایی باهم دیگه رفتیم پشت کمپانی اونجا یه هتل بزرگ هم بود من رو برد پشت بوم
و بهم گفت از ایو خوشش اومده و میخواد بهش اعتراف کنه منم بهش کمک کنم داشت اعترافش رو میخوند منم بهش گوش دادم واقعا اون لحظه خیلی حساسی بود منم مثلا مسخرش کردم و گفتم بله
اونم بلند شد و بغلم کرد انگار واقعا فک میکرد من ایو هستم ولی انگار یه چیزی اشتباه بود آروم برگشتم و پشتم رو نگاه کردم تهیونگ رو دیدم داشت ما رو نگاه میکرد
۵۳.۳k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.