Part19
Part19
یونگی ویو
داشتیم شام میخوردیم گه تصمیم گرفتم بگم
یونگی: اهم بلند شدم رفتم از تو کیف ا.ت دعوت نامه هاشونو یکی یکی دور می راه میرفتم میدادم دستشون قییافه متعجبشون میگفت وات؟ پس باید توضیح بدم اهم
هوپ: یاا هیونگ امم این
یونگی : پریدم وسط حرفش بچه ها منو ا.ت تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم همه داشت با چشمای از کاسه درومده نگامون میکردن که ته گفت
ته: ی...یونگی هیونگ چی داری میگی
جیمین: اگه بیگ هیت بفهمه پاره ای داداش
جین: هیونگ ارمیا چییی
نام: هیترارو بگو
کوک: هیونگ باید بیخیال شی اگه فقط به خاطر بچهس ...
یونگی: پریدم وسط حرفش نه دوسش دارم به ا.ت که از خجالت سرخ شده بود نگاه کردم گفتم : دوسش دارم حسمون دو طرفس مگه نه عزیزم همه نگاها رو ا.ت بود که گفت
ا.ت: ا..اره دوسش دارم منم چند دیقه سکوت بدی بود که جیمین شکستش
جیمین: ام پسس مبارکهههه همه دست زدن هوووووو...
یونگی ویو
داشتیم شام میخوردیم گه تصمیم گرفتم بگم
یونگی: اهم بلند شدم رفتم از تو کیف ا.ت دعوت نامه هاشونو یکی یکی دور می راه میرفتم میدادم دستشون قییافه متعجبشون میگفت وات؟ پس باید توضیح بدم اهم
هوپ: یاا هیونگ امم این
یونگی : پریدم وسط حرفش بچه ها منو ا.ت تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم همه داشت با چشمای از کاسه درومده نگامون میکردن که ته گفت
ته: ی...یونگی هیونگ چی داری میگی
جیمین: اگه بیگ هیت بفهمه پاره ای داداش
جین: هیونگ ارمیا چییی
نام: هیترارو بگو
کوک: هیونگ باید بیخیال شی اگه فقط به خاطر بچهس ...
یونگی: پریدم وسط حرفش نه دوسش دارم به ا.ت که از خجالت سرخ شده بود نگاه کردم گفتم : دوسش دارم حسمون دو طرفس مگه نه عزیزم همه نگاها رو ا.ت بود که گفت
ا.ت: ا..اره دوسش دارم منم چند دیقه سکوت بدی بود که جیمین شکستش
جیمین: ام پسس مبارکهههه همه دست زدن هوووووو...
۳.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.