زندگی قوق العاده ی من P³

ات :اشکالی نداره حالا ... من برم هوپی خوابالو رو بیدار کنم
م.ات : ( نیشخند )
ات ویو
رفتم اتاق آقای هوپ تا بیدارش کنم
هااااا ؟؟؟؟
نیستتتتت؟
ینی بیدار شدههه ؟
هوففف
م ات : ات ... جیهوپ تو حیاط داره چالش میره ((((( خنده )))))
ات: هوففففف
ات : هوفففففففففففففف
باشه بابا حداقل برم لباس خواب عزیزمو عوض کنم
«بعد چند ساعت»

داشتم اتاق مامانم و بابامو تمیز میکردم که باز یچیزی تو کمد بابام دیدم
بیشتر شبیه یه نقشه بود
اما این نقشه ی چی می تونه باشه
از کی بابا این نقشه رو گذاشته تو کمدشو ما ندیدیم
رفتم پیش هوپی
ات : هوپ ..... هوپپپپ
هوپی : چیهههههه ( با نگرانی )
ات : میگم اینو از کمد بابا پیدا کردم
هوپی : این چیه ؟؟ .....هییییییی یه نقشههههه
ات : ....... :/ خب نقشه ی چیههه ؟؟؟؟
هوپی : نمی دونمممممم
ات: بریم از مامان بپرسیمممممم
هوپی : آرهههههه
*۱ ساعت بعد *
م.ات: هممممممممممممممممممممممممممم.....نمی دونم
ات و هوپی : ماماننننن .... ما اینقد منتظر موندیم تا تو جواب بدیییییی
«بعد به هم نگاه می کنن»