EP.8 JUST LET ME ADORE YOU...
پارت.۸_فقط بگذار تو را بپرستم...
$باشه خبب بیا بریم
+نمیتونم بیام اقای شین گفتن جلو در یه دانش آموزه اون منو میبره این ور اون ور
یونجون خندید و منگ نگاش کردم
$بنظرت اون دانش آموزه کی میتونه باشع؟..
+بنظرم اون دانش آموز همون دوست پیره خنگمه ک همون اولش بهم نمیگه ک چرا اینجاست
$یاااا تو حق اینو نداری ک بم توهین کنی نونااا
+وات؟ ها؟ نونااا؟ من فق سه ماه ازت بزرگمااا
$ینی 90 روز آهاا ولی نزدیکای 365 روزه مگ نه نوناا؟
با پام اروم زدم ب پاش و دوتایی زدیم زیر خنده و داشتیم سمت پله ها میرفتیم که کوک صدام زد برگشتم نگاش کردم و با دست اشاره کرد برم سمتش به یونجون گفتم برم و میام گف اوکی و رفتم سمت کوک
+جانم؟
- صمیمی؟
+چیزه صمیمی ک ن دست راستمه
کوک پوزخند زد و اومد سمتم و دستاش رو گذاشت دو طرف صورتم و پیشونیم محکم بوسید
-ینی کی دقیقا دست راست پیدا کردی؟ اصلا مطمئنی میشناسمت؟
+میشناسیم
-پس همینطور باشه
+همم
-خب کارای لازمه رو انجام دادم بتازون و خوش بگذرون
+ینی چی بتازون؟ مدرسه ک مال بابام نیست چی میگی
کوک نیشخند زد و نگام کرد
-ببینیم کی میبره لیدی یون
پوزخند زدم و سرم چپ و راست کردم
+نه نه نه تیکه کلام 404 سایه ها بهت نمیااااد
- پس خوب بتازون
همینطور ک اینو گفت با ته پشتشو بم کرد و رفتن، برگشتم سمت یونجون و سمتش رفتم اخمام تو هم بود و منظورشو نمیتونستم بفهمم
+ردیاب جا گذاشتم تو ساعت مچیش
$به کی وصله؟
+گوشی تو، گوشی منو چک میکنه
داشتیم با سرعت زیادی از پله ها بالا میرفتیم
-همیشگی؟
+آره دیگه
-باشه داره میره سمت شرکت
+عالیه باید زود خارج بشیم چقد طول میکشه واقعا کارآگاه شیم؟
-منظورت فارغ التحصیلیه؟ واقعا ایده ای ندارم زیادش و اکثریت تا یه سال و ضروریا 4یا2 ماه
+ضروری؟
$اونایی ک واقعا لازمن
+گرفتم ولی ما زمانشو نداریم
$چیکار؟ نکنه میخای حین آموزش اینکار کنی؟
+دقیقا از الان هم شروع کردیم
$اه ریدم ب زمان بندی
+خاهش میکنم زودباش ماشینو بیار
$درک نمیکنم ک چرا کیم تهیونگ مضنون اول قرار دادی..
+چون ساکته
$در چه موردی؟
+قتل
$گرفتم، زودباش باید بریم سمت پارکینگ طبقه آخر
+به کوک حق میدم حالش از اینجا بهم بخوره
$همچنین واقعا ریدم تو معماریش
+اه بدوووو
از آسانسور با سرعت خارج شدیم و یونجون کلید رو پرت کرد سمتم و با سرعت سوارش شدیم و از کلارنتیا زدیم بیرون و با سرعت خیلی زیاد ماشین کوک و ته رو دنبال کردیم..
از دید کوک:
آقای شین اوله بسم الله زنگ زد
-بفرمائید آقای شین
^خارج شدن
پوزخندی زدم و ازش تشکر کردم
×ب همین زودیا اخهه؟ خدایا گناه من چی بود؟
-گناه تو خوشگلیه، خوشگلی دردسر دارع
×اه کوک اصن بامزه نیستی داداشم
-گاو نر
×خب دیگ بریم شرکت مگه نه رئیس
-هه فک کردی
×اوک
بعد چن مین با ته رسیدیم شرکت و رفتیم سمت اتاق کارم، و من رفتم سمت پنجره اتاق و ته پشت سرم در بست..
-کی میرسن؟
×یه ده دیقه ای
-خدایااا صبرم تموم شد دیگه اه..
×عه کوک داوشم صبر داشته باش
نگاه جدی بهش تحویل دادم ک گرف ک باید خفه بشه ..
رفتم پشت میز کارمو نشستم بعد چن دیقه در اتاق زده شد و مشتریا رسیدن و مشغول گرم گرفتن باهم شده بودیم ک در یهویی کوبیده شد و باز شد..
-ت..تو اینجا چ گوهی میخوری!؟
+همون گوهی ک تو داری میخوری!
$باشه خبب بیا بریم
+نمیتونم بیام اقای شین گفتن جلو در یه دانش آموزه اون منو میبره این ور اون ور
یونجون خندید و منگ نگاش کردم
$بنظرت اون دانش آموزه کی میتونه باشع؟..
+بنظرم اون دانش آموز همون دوست پیره خنگمه ک همون اولش بهم نمیگه ک چرا اینجاست
$یاااا تو حق اینو نداری ک بم توهین کنی نونااا
+وات؟ ها؟ نونااا؟ من فق سه ماه ازت بزرگمااا
$ینی 90 روز آهاا ولی نزدیکای 365 روزه مگ نه نوناا؟
با پام اروم زدم ب پاش و دوتایی زدیم زیر خنده و داشتیم سمت پله ها میرفتیم که کوک صدام زد برگشتم نگاش کردم و با دست اشاره کرد برم سمتش به یونجون گفتم برم و میام گف اوکی و رفتم سمت کوک
+جانم؟
- صمیمی؟
+چیزه صمیمی ک ن دست راستمه
کوک پوزخند زد و اومد سمتم و دستاش رو گذاشت دو طرف صورتم و پیشونیم محکم بوسید
-ینی کی دقیقا دست راست پیدا کردی؟ اصلا مطمئنی میشناسمت؟
+میشناسیم
-پس همینطور باشه
+همم
-خب کارای لازمه رو انجام دادم بتازون و خوش بگذرون
+ینی چی بتازون؟ مدرسه ک مال بابام نیست چی میگی
کوک نیشخند زد و نگام کرد
-ببینیم کی میبره لیدی یون
پوزخند زدم و سرم چپ و راست کردم
+نه نه نه تیکه کلام 404 سایه ها بهت نمیااااد
- پس خوب بتازون
همینطور ک اینو گفت با ته پشتشو بم کرد و رفتن، برگشتم سمت یونجون و سمتش رفتم اخمام تو هم بود و منظورشو نمیتونستم بفهمم
+ردیاب جا گذاشتم تو ساعت مچیش
$به کی وصله؟
+گوشی تو، گوشی منو چک میکنه
داشتیم با سرعت زیادی از پله ها بالا میرفتیم
-همیشگی؟
+آره دیگه
-باشه داره میره سمت شرکت
+عالیه باید زود خارج بشیم چقد طول میکشه واقعا کارآگاه شیم؟
-منظورت فارغ التحصیلیه؟ واقعا ایده ای ندارم زیادش و اکثریت تا یه سال و ضروریا 4یا2 ماه
+ضروری؟
$اونایی ک واقعا لازمن
+گرفتم ولی ما زمانشو نداریم
$چیکار؟ نکنه میخای حین آموزش اینکار کنی؟
+دقیقا از الان هم شروع کردیم
$اه ریدم ب زمان بندی
+خاهش میکنم زودباش ماشینو بیار
$درک نمیکنم ک چرا کیم تهیونگ مضنون اول قرار دادی..
+چون ساکته
$در چه موردی؟
+قتل
$گرفتم، زودباش باید بریم سمت پارکینگ طبقه آخر
+به کوک حق میدم حالش از اینجا بهم بخوره
$همچنین واقعا ریدم تو معماریش
+اه بدوووو
از آسانسور با سرعت خارج شدیم و یونجون کلید رو پرت کرد سمتم و با سرعت سوارش شدیم و از کلارنتیا زدیم بیرون و با سرعت خیلی زیاد ماشین کوک و ته رو دنبال کردیم..
از دید کوک:
آقای شین اوله بسم الله زنگ زد
-بفرمائید آقای شین
^خارج شدن
پوزخندی زدم و ازش تشکر کردم
×ب همین زودیا اخهه؟ خدایا گناه من چی بود؟
-گناه تو خوشگلیه، خوشگلی دردسر دارع
×اه کوک اصن بامزه نیستی داداشم
-گاو نر
×خب دیگ بریم شرکت مگه نه رئیس
-هه فک کردی
×اوک
بعد چن مین با ته رسیدیم شرکت و رفتیم سمت اتاق کارم، و من رفتم سمت پنجره اتاق و ته پشت سرم در بست..
-کی میرسن؟
×یه ده دیقه ای
-خدایااا صبرم تموم شد دیگه اه..
×عه کوک داوشم صبر داشته باش
نگاه جدی بهش تحویل دادم ک گرف ک باید خفه بشه ..
رفتم پشت میز کارمو نشستم بعد چن دیقه در اتاق زده شد و مشتریا رسیدن و مشغول گرم گرفتن باهم شده بودیم ک در یهویی کوبیده شد و باز شد..
-ت..تو اینجا چ گوهی میخوری!؟
+همون گوهی ک تو داری میخوری!
۴.۰k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.