ɪ HᴀTᴇ BᴛS😒 ᑭᗩᖇT③
نامجون=چاگیا وقتی میخندی کیوت تر میشی!
نمیتونستی جلوی خندت و بگیری
نامجون دستت و گرفت و بردن تو رستوران
تو انقد خندیدی میخواسی غش کنی
نامجون=نخند!
ا/ت=وای جر😂😂😂😂چاگیا عصبی نشو!🤣
نامجون=به خاطره خودت بود اگه میفهمیدن دوست پسر داری نزدیکت نمیومدن
ا/ت=خدا🤣🤪
نامجون=بریم!
میرین دسرتون میخورین
پدره نامجون=راستی بچه ها...همین الان برای منو پدره ا/ت یه کاری پیش اومده باید بریم کانادا
ا/ت=کانادا؟...کی میاین؟
بابات=یک ماهه دیگه
نامجون=یک ماه؟
پدره نامجون=اره و از اونجایی که مادره جفتتونم فوت شدن...بهتره ا/ت پیشه نامجون بمونی
ا/ت=شواسطخنصوستصپصولسخثوسدخسوسهسحستطندسخ وتففففففف!؟
بابات=چه خوب مگه نه؟...ا/ت؟...
ا/ت=😬😬😬😬😬😬😬😬😬😡
بابات=مگه نهههههه!؟😐😑
ذهنه نامجون
نامجون=از وقتی به بابا گفتم از ا/ت خوشم میاد خیلی داره تلاش میکنه که بهم برسیم..
پدره نامجون=فقط یه ماه و پیشه این پسره ما باش...همه کامپیوتره و تلوزیون و پی اس فورت و همه چیتم میاریم اونجا
ا/ت=آــ
بابات بد نگاهت میکنه
ا/ت=فقط به احترام شما اقای کیم!😒
پدره نامجون=مرسی...خب ما دیگه راه بیوفتیم تا پروازمون دیر نشده
پدره تو پدره نامجون میرن
نامجون=پاشو بریم...
ا/ت=جیییغ😀
خنده عصبی و تبدیل به گریه
میرین خونه
خونه بزرگ و قشنگی داشت
با عصبانیت نشستی رو مبل
نامجون=حالا چته؟
ا/ت=من چمههههههههه!؟
نامجون=اره توووو!
ا/ت=ب ت چ؟
زنگه خونه میخوره نامجون میره در و باز میکنه و پسرا بودن
کوک=سلام داداش...
نامجون=سلامممم خب دیگه همهدچیتونو اوردین امشب بشینیم فیلم ببینیم؟...لباس خواب و؟
تهیونگ=اره اوردیم
میان تو و با دیدنه تو متعجب میشن
چون پی اس فورت و وصل کرده بودی به تلوزیونی که قرار بود فیلم ببینن و داشتی god of war بازی میکردی
نامجون=ا/تتتتتتتتتت!
ا/ت=امشب میخوام بازی کنم!
نامجون=ت باید بخوابی!
ا/ت=به همین خیال باش
جیهوپ=این کیه؟
نامجون بچه ها رو میبره تو اتاقش که حرفاشونو نشنوه
نامجون=این دختره دوسته بابامه بابای منو اون رفتن سفره کر تا یک ماه گفتن ا/ت پیشه من بمونه از همه بدتر لجبازه بدترتر از من بدش میاد بدترترتر هیتره بدترترترتر گیمر اوتاکوعه بدترترترترتر عاشقشم😐
کوک=اوووه داش مبارک😂
نامجون=اصلا😐
ا/ت=نامجووووووووووووون!...گشنمهههههههههههه
نامجون=اومدم!...پرستار بچه شدم خیره سرش 24 سالشه
نامجون میره آشپزخونه و داشت همبرگر درست یمکرد و پسرا تقریبا باهات جور شده بودن
ا/ت=خب اونقدرا هم بد نیستین به غیر از نامجون...اون یه شیطانه واقعیه!😐
پارته 4 یا امروز مینویسم یا فردا فعلا باییی
لایک
کامنت
فالو
پلیز🥺❤
نمیتونستی جلوی خندت و بگیری
نامجون دستت و گرفت و بردن تو رستوران
تو انقد خندیدی میخواسی غش کنی
نامجون=نخند!
ا/ت=وای جر😂😂😂😂چاگیا عصبی نشو!🤣
نامجون=به خاطره خودت بود اگه میفهمیدن دوست پسر داری نزدیکت نمیومدن
ا/ت=خدا🤣🤪
نامجون=بریم!
میرین دسرتون میخورین
پدره نامجون=راستی بچه ها...همین الان برای منو پدره ا/ت یه کاری پیش اومده باید بریم کانادا
ا/ت=کانادا؟...کی میاین؟
بابات=یک ماهه دیگه
نامجون=یک ماه؟
پدره نامجون=اره و از اونجایی که مادره جفتتونم فوت شدن...بهتره ا/ت پیشه نامجون بمونی
ا/ت=شواسطخنصوستصپصولسخثوسدخسوسهسحستطندسخ وتففففففف!؟
بابات=چه خوب مگه نه؟...ا/ت؟...
ا/ت=😬😬😬😬😬😬😬😬😬😡
بابات=مگه نهههههه!؟😐😑
ذهنه نامجون
نامجون=از وقتی به بابا گفتم از ا/ت خوشم میاد خیلی داره تلاش میکنه که بهم برسیم..
پدره نامجون=فقط یه ماه و پیشه این پسره ما باش...همه کامپیوتره و تلوزیون و پی اس فورت و همه چیتم میاریم اونجا
ا/ت=آــ
بابات بد نگاهت میکنه
ا/ت=فقط به احترام شما اقای کیم!😒
پدره نامجون=مرسی...خب ما دیگه راه بیوفتیم تا پروازمون دیر نشده
پدره تو پدره نامجون میرن
نامجون=پاشو بریم...
ا/ت=جیییغ😀
خنده عصبی و تبدیل به گریه
میرین خونه
خونه بزرگ و قشنگی داشت
با عصبانیت نشستی رو مبل
نامجون=حالا چته؟
ا/ت=من چمههههههههه!؟
نامجون=اره توووو!
ا/ت=ب ت چ؟
زنگه خونه میخوره نامجون میره در و باز میکنه و پسرا بودن
کوک=سلام داداش...
نامجون=سلامممم خب دیگه همهدچیتونو اوردین امشب بشینیم فیلم ببینیم؟...لباس خواب و؟
تهیونگ=اره اوردیم
میان تو و با دیدنه تو متعجب میشن
چون پی اس فورت و وصل کرده بودی به تلوزیونی که قرار بود فیلم ببینن و داشتی god of war بازی میکردی
نامجون=ا/تتتتتتتتتت!
ا/ت=امشب میخوام بازی کنم!
نامجون=ت باید بخوابی!
ا/ت=به همین خیال باش
جیهوپ=این کیه؟
نامجون بچه ها رو میبره تو اتاقش که حرفاشونو نشنوه
نامجون=این دختره دوسته بابامه بابای منو اون رفتن سفره کر تا یک ماه گفتن ا/ت پیشه من بمونه از همه بدتر لجبازه بدترتر از من بدش میاد بدترترتر هیتره بدترترترتر گیمر اوتاکوعه بدترترترترتر عاشقشم😐
کوک=اوووه داش مبارک😂
نامجون=اصلا😐
ا/ت=نامجووووووووووووون!...گشنمهههههههههههه
نامجون=اومدم!...پرستار بچه شدم خیره سرش 24 سالشه
نامجون میره آشپزخونه و داشت همبرگر درست یمکرد و پسرا تقریبا باهات جور شده بودن
ا/ت=خب اونقدرا هم بد نیستین به غیر از نامجون...اون یه شیطانه واقعیه!😐
پارته 4 یا امروز مینویسم یا فردا فعلا باییی
لایک
کامنت
فالو
پلیز🥺❤
۶۳.۶k
۰۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.