رمان(عشق)پارت۷۱
«بیمارستان». «۲ ساعت بعد». سلیم: بلابدور باشه به خیر گذشت🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹. ملیسا:آخیش خداروشکر 🥹🥹🥹🥹🥹. قدیر:بلایی که سر خودش و بوش نیومده؟🥹🥹🥹🥹🥹. سلیم:نه هر دوشون سالمن فقط سوسن بخاطر اینکه یه کم زخمی شده و دستش هم ضربه دیده تا فردا باید بمونه. آسدور: خداروشکر 🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹🥹. قدیر:من تا این راننده ی عوضی رو پیدا نکنم دست بردار نیستم😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡. (همون لحظه پلیس اومد). پلیس:چطور شد که این اتفاق افتاد؟. دوروک:بله بله الان میام تا براتون ماجرا رو تعریف کنم. قدیر:منم میام.
۴.۰k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.