فن فیک رویای حقیقی پارت ۸
خب بچه ها همونطور که قول دادم پارت بعد رو هم گذاشتم 😊 احتمالا تا پارت ۱۰ رو امروز بزارم 😇 خب میریم ادامه ....
از زبان راوی
فردا صبح در دفتر فوکوزاوا سان *
فوکوزاوا : چیییییی ؟ * با داد *
آکیرا از خواب پرید و ترسیده گفت : ها چیه ؟ چیشد ؟ کی مرد ؟ 😱🤨😐😑😮💨🥱 دازای هم بیدار شد : ها چی شد کیه ؟ 😱😰 آکیرا جان تو بودی ؟ 😑 دارم برات 😎 آکیرا : من نبودم که * خمیازه * رئیس بود . که کونیکیدا پرید تو اتاق و آکیرا از ترس همزمان با شک پرید بغل دازای دازای هم محکم بغلش کرد ( آخی چقدر رمانتیک 😂 ) کونیکیدا با عصبانیت : پس اینجایین 😡 نمی فهمین که ما .... که حرفش به صحنه ای که دید قطع شد ( منظورم همین صحنه هست که آکیرا میپره بغل دازای ولی کونیکیدا جان دلیل این کارشون رو اشتباه فهمید 😂💔 ) کونیکیدا : شما اینجا دارین چه غلطی می کنین ؟ 😳 دازای و آکیرا : اوهایو کونیکیدا 😁 آکیرا : ما خب هیچ .. 😅 کونیکیدا: پس تو بغل اون مومیایی چیکار میکنی ؟ 😳 آکیرا صبرش به سر اومد از بغل دازای پاشد اومد دفترچه ایده آل کونیکیدا رو گرفت محکم کوبید تو سرش . کونیکیدا : آخ بیشعور چیکار میکنی درد داشت 😫 آکیرا : تا یاد بگیری به دخترا و افراد کوچیک تر از خودت احترام بزاری 😡😤 دازای با خنده : شنیده بودم میگن به دخترا احترام بزارین ولی نشنیده بودم بگن به کوچیک تر از خودتون احترام بزارین 😂 آکیرا : ببند دازای 😤 ( آخی دلم برای کونیکیدا سوخت 😂 ) کونیکیدا : غلط کردم دیگه تکرار نمیشه فقط دفترچه ایده آلم رو پس بده اون تمام زندگی منه 😭 آکیرا : باشه نق نقو بیا اینم دفترچه ات . و آکیرا دفترچه کونیکیدا رو پس داد . آکیرا لباساش رو عوض کرد و بعد با دازای و کونیکیدا به طبقه ای رفت که آژانس اونجا بود . رانپو با دهن پر چیپس : او .... ها ... ی ...یو . کونیکیدا دست دازای و آکیرا رو گرفت و برد سمت دفتر فوکوزاوا سان . آکیرا : کجا میریم ؟ 😑 کونیکیدا : رئیس گفت که می خواد شما رو ببینه ، راستی تانیزاکی تو هم بیا رئیس کارت داره . و با تانیزاکی رفتن دفتر رئیس . فوکوزاوا : اوهایو . دازای و آکیرا : اوهایو گزاریماس 😊 فوکوزاوا : شما کجا بودین ؟ 😒 دازای : خواب بودیم 😁 فوکوزاوا : باشه قانع شدم 😑 ولی می خواستم درباره ی یک چیزی باهاتون صحبت کنم آخه ذهنم رو یکم درگیر کرده بود و می خواستم شخصا ازتون بپرسم چون اول تانیزاکی این رو بهم گفت . درسته که شما ......
پارت ۹ به زودی 😇 چطوره ؟ به عنوان اولین بار فن فیک هام قشنگه ؟ 😁
از زبان راوی
فردا صبح در دفتر فوکوزاوا سان *
فوکوزاوا : چیییییی ؟ * با داد *
آکیرا از خواب پرید و ترسیده گفت : ها چیه ؟ چیشد ؟ کی مرد ؟ 😱🤨😐😑😮💨🥱 دازای هم بیدار شد : ها چی شد کیه ؟ 😱😰 آکیرا جان تو بودی ؟ 😑 دارم برات 😎 آکیرا : من نبودم که * خمیازه * رئیس بود . که کونیکیدا پرید تو اتاق و آکیرا از ترس همزمان با شک پرید بغل دازای دازای هم محکم بغلش کرد ( آخی چقدر رمانتیک 😂 ) کونیکیدا با عصبانیت : پس اینجایین 😡 نمی فهمین که ما .... که حرفش به صحنه ای که دید قطع شد ( منظورم همین صحنه هست که آکیرا میپره بغل دازای ولی کونیکیدا جان دلیل این کارشون رو اشتباه فهمید 😂💔 ) کونیکیدا : شما اینجا دارین چه غلطی می کنین ؟ 😳 دازای و آکیرا : اوهایو کونیکیدا 😁 آکیرا : ما خب هیچ .. 😅 کونیکیدا: پس تو بغل اون مومیایی چیکار میکنی ؟ 😳 آکیرا صبرش به سر اومد از بغل دازای پاشد اومد دفترچه ایده آل کونیکیدا رو گرفت محکم کوبید تو سرش . کونیکیدا : آخ بیشعور چیکار میکنی درد داشت 😫 آکیرا : تا یاد بگیری به دخترا و افراد کوچیک تر از خودت احترام بزاری 😡😤 دازای با خنده : شنیده بودم میگن به دخترا احترام بزارین ولی نشنیده بودم بگن به کوچیک تر از خودتون احترام بزارین 😂 آکیرا : ببند دازای 😤 ( آخی دلم برای کونیکیدا سوخت 😂 ) کونیکیدا : غلط کردم دیگه تکرار نمیشه فقط دفترچه ایده آلم رو پس بده اون تمام زندگی منه 😭 آکیرا : باشه نق نقو بیا اینم دفترچه ات . و آکیرا دفترچه کونیکیدا رو پس داد . آکیرا لباساش رو عوض کرد و بعد با دازای و کونیکیدا به طبقه ای رفت که آژانس اونجا بود . رانپو با دهن پر چیپس : او .... ها ... ی ...یو . کونیکیدا دست دازای و آکیرا رو گرفت و برد سمت دفتر فوکوزاوا سان . آکیرا : کجا میریم ؟ 😑 کونیکیدا : رئیس گفت که می خواد شما رو ببینه ، راستی تانیزاکی تو هم بیا رئیس کارت داره . و با تانیزاکی رفتن دفتر رئیس . فوکوزاوا : اوهایو . دازای و آکیرا : اوهایو گزاریماس 😊 فوکوزاوا : شما کجا بودین ؟ 😒 دازای : خواب بودیم 😁 فوکوزاوا : باشه قانع شدم 😑 ولی می خواستم درباره ی یک چیزی باهاتون صحبت کنم آخه ذهنم رو یکم درگیر کرده بود و می خواستم شخصا ازتون بپرسم چون اول تانیزاکی این رو بهم گفت . درسته که شما ......
پارت ۹ به زودی 😇 چطوره ؟ به عنوان اولین بار فن فیک هام قشنگه ؟ 😁
۲.۷k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.