رمان
پارت پنجاه و یک
شب ساعت ۹
ویدا: دخترا بیاید سر میز
ملینا : اومدیم خاله جون
آرام پاشو بریم شام
آرام: میل ندارم
ملینا : یعنی چی پاشو ببینم
آرام: گشنم نیس
ملینا : پاشو ادا در نیار یه شب اینجام کوفتمون نکن عه
آرام: خب بابا
ملینا : زهر مار
آرام: گگگگ
...
رفتیم سر میز
شام خوردیم
ظرفارو گذاشتیم ماشین
رفتیم اتاق
ملینا : اوفف دختر حوصلم سر رفت یه جی بگو
آرام: چی بگم عاخه
ملینا : یه چی بگو دیگ
آرام: خب بگو ببینم نامزدی با هادی حال میده؟
ملینا: خوبه ولی دوس دارم زود عروسی کنیم
آرام: راستی کی عروسی میکنی
ملینا : صحبت نکردیم فعلا راجبش
سه ماه شد فعلا
آرام: اها
خوشبخت بشی
ملینا: مرسی
آرام: گوشیم زنگ خورد
عه ملینا نیما زنگ میزنه وایی من نمیتونم حرف بزنم تو بگیر حرف بزن
ملینا : تو حرف بزن به تو زنگ زده
اگ میخواست با من حرف بزنه زنگ میزد به خودم
آرام : نههه
ملینا : جواب بده عنتر زودد
آرام : خب
دستمو زدن رو دکمه سبز پاسخ
گوشیو گذاشتم دم گوشم
نیما : الو
آرام: ( گریه کردم )
نیما : سلام ارام
خوبی
آرام : ( با بغض ) سلام
نیما : گریه نکن
آرام : نیما
نیما : جانم
آرام: دوست دارم( با گریه شدید )
نیما : منم دوست دارم هنوز
چن هفته گذشت ولی هنوز فراموشت نکردم
هنوز قلبم به عشقت میتپه
هنوز شبا با فکرت میخوابم و صبا یادت میکنم
هنوزم وقتی فیلم میبینم
اهنگ گوش میدم
میرم بیرون
غذا میخورم
هر کار میکنم یاد تو میوفتم
آرام: نیما من خسته ام
از زندگی خسته ام
دلم یه خنده از ته دل میخواد
دلم یه خوشحالی و خوشبختی میخواد
دیگ خسته ام از وضعیتی که دارم
نیما : گریه نکن
باهم از پسش بر میایم
من کل چمدونمو بستم و وسایلمو جمع کردم
بر میگردم پیشت
دیگ برگردم هیچکس نمیتونه جدامون کنه
بهت قول میدم
آرام : عاشقتم
نیما : من بیشتر
من دارم راه میوفتم
رسیدم اس میدم
آرام: باشه بسلامتی بیای
نیما : فدات
بای
آرام : بای
شب ساعت ۹
ویدا: دخترا بیاید سر میز
ملینا : اومدیم خاله جون
آرام پاشو بریم شام
آرام: میل ندارم
ملینا : یعنی چی پاشو ببینم
آرام: گشنم نیس
ملینا : پاشو ادا در نیار یه شب اینجام کوفتمون نکن عه
آرام: خب بابا
ملینا : زهر مار
آرام: گگگگ
...
رفتیم سر میز
شام خوردیم
ظرفارو گذاشتیم ماشین
رفتیم اتاق
ملینا : اوفف دختر حوصلم سر رفت یه جی بگو
آرام: چی بگم عاخه
ملینا : یه چی بگو دیگ
آرام: خب بگو ببینم نامزدی با هادی حال میده؟
ملینا: خوبه ولی دوس دارم زود عروسی کنیم
آرام: راستی کی عروسی میکنی
ملینا : صحبت نکردیم فعلا راجبش
سه ماه شد فعلا
آرام: اها
خوشبخت بشی
ملینا: مرسی
آرام: گوشیم زنگ خورد
عه ملینا نیما زنگ میزنه وایی من نمیتونم حرف بزنم تو بگیر حرف بزن
ملینا : تو حرف بزن به تو زنگ زده
اگ میخواست با من حرف بزنه زنگ میزد به خودم
آرام : نههه
ملینا : جواب بده عنتر زودد
آرام : خب
دستمو زدن رو دکمه سبز پاسخ
گوشیو گذاشتم دم گوشم
نیما : الو
آرام: ( گریه کردم )
نیما : سلام ارام
خوبی
آرام : ( با بغض ) سلام
نیما : گریه نکن
آرام : نیما
نیما : جانم
آرام: دوست دارم( با گریه شدید )
نیما : منم دوست دارم هنوز
چن هفته گذشت ولی هنوز فراموشت نکردم
هنوز قلبم به عشقت میتپه
هنوز شبا با فکرت میخوابم و صبا یادت میکنم
هنوزم وقتی فیلم میبینم
اهنگ گوش میدم
میرم بیرون
غذا میخورم
هر کار میکنم یاد تو میوفتم
آرام: نیما من خسته ام
از زندگی خسته ام
دلم یه خنده از ته دل میخواد
دلم یه خوشحالی و خوشبختی میخواد
دیگ خسته ام از وضعیتی که دارم
نیما : گریه نکن
باهم از پسش بر میایم
من کل چمدونمو بستم و وسایلمو جمع کردم
بر میگردم پیشت
دیگ برگردم هیچکس نمیتونه جدامون کنه
بهت قول میدم
آرام : عاشقتم
نیما : من بیشتر
من دارم راه میوفتم
رسیدم اس میدم
آرام: باشه بسلامتی بیای
نیما : فدات
بای
آرام : بای
۶.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.