بچه ها این شمارو یاد چی میندازه
خب میخوام داستان این روز که دیروز خودمه رو براتون تعریف کنم ینی قراره جرر بخورید از خنده
ساعت 6 از خونه زدم بیرون که یه خورده حال و هوام باز شه
دیدم مدرسم درش بازه منم رفتم داخل دیدم کلی کنکوری اونجان
اونجا یه چی حدود 1 ساعت راه رفتم
رفتم اتاق مدیرارو بهم ریختم
رفتم تو اتاق آموزگارن که همیشه تو همه ی مدرسه هام به گندش زدمو به گند بکشم و از اینجور کارا
وقتی کنکوریا رفتن من تنها تو مدرسه بودم
رفتم پشت میز معاون این مانیتوررو دیدم که الان دارید عکسشو میبینید
یاد فناف افتادم که تصمیم گرفتم برم با کامپیوتر اونجا یه خورده ور برم
یهو توی دوربین قرمز علامت راه رفتن اومد تو تصویر و یه چیزی اون گوشه انگار داشت شیک میرفت من هرچی دقت کردم نفهمیدم اون چیه چراغ قوه گوشیمو روشن کردم رفتم تو حیاط هیچی معلوم نبود بعد هرچی میدیدم نبود دوباره رفتم اتاق معاونت دوباره دیدم یه چیزی داره شیک میزنه
من تصمیم گرفتم برم بگردم ببینم چی پیدا میکنم
دستشویی مدرسه تاریک تاریک هیچی معلوم نبود یهو یه چیز قرمز دیدم ینی در رفتم و جیغ زدم گفتم جهنم بزار ببینم چیه دیدم مال دید درشب دوربین دسشوییه 😐
ولی باز مث سگ میترسیدم تصمیم گرفتم به کارم ادامه بدم یهو در باز شد منم پشت مانیتور بعد هیچی ازش نیومد بیرون منم سگ ترس دیدم یه یارو تو حیاطه داره با یه نفر حرف میزنه اون چیزه که شیک میرفتم ناپدید شد که آخر فهمیدم اون چیزی که شیک میرفت همسایه بقلی مدرسه بوده که داشت جارو میکرد حیاطو
و اون یارو بابای مدرسه بوده😐
خودم وقتی فهمیدم جر خوردم از خنده روده هام درد گرفته بود انقد خندیدم
ساعت 6 از خونه زدم بیرون که یه خورده حال و هوام باز شه
دیدم مدرسم درش بازه منم رفتم داخل دیدم کلی کنکوری اونجان
اونجا یه چی حدود 1 ساعت راه رفتم
رفتم اتاق مدیرارو بهم ریختم
رفتم تو اتاق آموزگارن که همیشه تو همه ی مدرسه هام به گندش زدمو به گند بکشم و از اینجور کارا
وقتی کنکوریا رفتن من تنها تو مدرسه بودم
رفتم پشت میز معاون این مانیتوررو دیدم که الان دارید عکسشو میبینید
یاد فناف افتادم که تصمیم گرفتم برم با کامپیوتر اونجا یه خورده ور برم
یهو توی دوربین قرمز علامت راه رفتن اومد تو تصویر و یه چیزی اون گوشه انگار داشت شیک میرفت من هرچی دقت کردم نفهمیدم اون چیه چراغ قوه گوشیمو روشن کردم رفتم تو حیاط هیچی معلوم نبود بعد هرچی میدیدم نبود دوباره رفتم اتاق معاونت دوباره دیدم یه چیزی داره شیک میزنه
من تصمیم گرفتم برم بگردم ببینم چی پیدا میکنم
دستشویی مدرسه تاریک تاریک هیچی معلوم نبود یهو یه چیز قرمز دیدم ینی در رفتم و جیغ زدم گفتم جهنم بزار ببینم چیه دیدم مال دید درشب دوربین دسشوییه 😐
ولی باز مث سگ میترسیدم تصمیم گرفتم به کارم ادامه بدم یهو در باز شد منم پشت مانیتور بعد هیچی ازش نیومد بیرون منم سگ ترس دیدم یه یارو تو حیاطه داره با یه نفر حرف میزنه اون چیزه که شیک میرفتم ناپدید شد که آخر فهمیدم اون چیزی که شیک میرفت همسایه بقلی مدرسه بوده که داشت جارو میکرد حیاطو
و اون یارو بابای مدرسه بوده😐
خودم وقتی فهمیدم جر خوردم از خنده روده هام درد گرفته بود انقد خندیدم
۶.۲k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.