ددی خشن من
ددی خشن من
part 5.
ـ خوب بگذریم بریم که وقت صبحونس
+ من نمیام
- خوب پس
اومد و منو برآید بغل کرد
هر چقدر زور میزدم توجه نمیکرد رسیدم پایین
پشمام عجب خونه ای بود کسی نبود منو برد روی صندلی آشپزخونه گذاشت و خیلی ماهرانه مشغول آشپزی کردن شد
حدودا ۳۰مین گذشته بود که یونگی اومد بدون هیچ حرفی منو بلندم کرد و روی میز گذاشتم انگار عادت داره منو بترسونه
مشغول غذا بودیم که گفت
- امروز همه ی خدمتکار ها میان
فقط سر تکون دادم
- وهیمن طور امروز اتاق آماده میشه
+خوبه اتاق ها جداس ( زیر لب)
- راستی اتاقا جدا نیست
فردا
....
part 5.
ـ خوب بگذریم بریم که وقت صبحونس
+ من نمیام
- خوب پس
اومد و منو برآید بغل کرد
هر چقدر زور میزدم توجه نمیکرد رسیدم پایین
پشمام عجب خونه ای بود کسی نبود منو برد روی صندلی آشپزخونه گذاشت و خیلی ماهرانه مشغول آشپزی کردن شد
حدودا ۳۰مین گذشته بود که یونگی اومد بدون هیچ حرفی منو بلندم کرد و روی میز گذاشتم انگار عادت داره منو بترسونه
مشغول غذا بودیم که گفت
- امروز همه ی خدمتکار ها میان
فقط سر تکون دادم
- وهیمن طور امروز اتاق آماده میشه
+خوبه اتاق ها جداس ( زیر لب)
- راستی اتاقا جدا نیست
فردا
....
۱.۱k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.