پارت ۹ ( عشق پنهان )
جیهوپ :اهممم حالا پاشو بریم صبحانه بخوریم لطفا دیگه قرص نخور ازت خواهش میکنم
ا،ت: باشه الان نباید بری سر کار
جیهوپ : نه یه هفته نمیریم میخوام پیش تو بمونم
از این خوش حال بودم که هست یه حسی بهم میداد لبام تشنه بود یهوووو روم خم شود من
کاملا روی تخت بودم لباش و روی لبام گذاشت آروم بوسه میزد لبش خیلی نرم داغ بود بر عکس
من یهو زیرم خالی شود منو داخل بقلش گرفته بود منم سرمو روی سینه اش گذاشتم انگار بقل
کردنش یجور آرام بخش بود منو گذاشت پایین من رفتم داخل آشپز خونه داشتم پنکیک
دوردست
میکردم که جیهوپ آمد و روی صورتم آرد ریخت
ا،ت یااااااااا چیکار میکنی
جیهوپ :هیچی بایه بچه دارم سرو کله میزنم 😅
ا،ت که اینطور منم کمی آرد برداشتم و به صورتش مالیدم بعد از درست کردن پنکیک رفتیم
خوردیمشون هوا خیلی گرفته بود ولی من عاشق بارونم پنجره رو باز کردم جیهوپ روی کاناپه
نشسته بود داشت تلوزیون سرمو بردم بیرون یهو دستاش دور تنم پیچید نفس عمیق کشیدم
سرمو توی بقلش فرو بودم و به برون خیره شودم
💜💜
خداییی کامنت نزارید پارت بعدیرو نمیزارم
لایک یادتون نره😂😂
ا،ت: باشه الان نباید بری سر کار
جیهوپ : نه یه هفته نمیریم میخوام پیش تو بمونم
از این خوش حال بودم که هست یه حسی بهم میداد لبام تشنه بود یهوووو روم خم شود من
کاملا روی تخت بودم لباش و روی لبام گذاشت آروم بوسه میزد لبش خیلی نرم داغ بود بر عکس
من یهو زیرم خالی شود منو داخل بقلش گرفته بود منم سرمو روی سینه اش گذاشتم انگار بقل
کردنش یجور آرام بخش بود منو گذاشت پایین من رفتم داخل آشپز خونه داشتم پنکیک
دوردست
میکردم که جیهوپ آمد و روی صورتم آرد ریخت
ا،ت یااااااااا چیکار میکنی
جیهوپ :هیچی بایه بچه دارم سرو کله میزنم 😅
ا،ت که اینطور منم کمی آرد برداشتم و به صورتش مالیدم بعد از درست کردن پنکیک رفتیم
خوردیمشون هوا خیلی گرفته بود ولی من عاشق بارونم پنجره رو باز کردم جیهوپ روی کاناپه
نشسته بود داشت تلوزیون سرمو بردم بیرون یهو دستاش دور تنم پیچید نفس عمیق کشیدم
سرمو توی بقلش فرو بودم و به برون خیره شودم
💜💜
خداییی کامنت نزارید پارت بعدیرو نمیزارم
لایک یادتون نره😂😂
۱۲۵.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.