دوست پسر سادیسمی (پارت۵)
(گذارش نکنید اگه بدتون میاد نخونید)
عصبانیتم اوج کرد این مسئله یا باید امروز تموم بشه یا من از این خونه فرار میکنم و دوباره با عصبانیت گفتم
یوری:چیه میخوای چیکار کنی هااا
نکنه میخوای دوباره منو بزنی یا نکنه میخوای تمام گلدونارو بشکنی یا...
تهیونگ:یوری فقط خفه شو (عصبانیتی که سعی داره خودشو نگه داره)
از رو نرفتم و از بغلش با شتاب بیرون اومدم و گفتم
یوری:خیلی رو مخی ازت متنفرم(گریه و عصبانیت)
سریع از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم ولی تا آمدم قفل در رو باز کنم منو از پشت گرفت و براید استایل بغلم کرد و برد سمت تخت رو تخت پرتم کرد و روم خیمه زد از قیافش میشد فهمید که خیلی عصبانیه چشماش قرمز شده بود و ازحرص زیاد دندوناشو به هم میسایید چشماشو به هم فشرد و با لحنی که ازش خشم و عصبانیت میبارید گفت
تهیونگ: بهت هشدار داده بودم روی سگ منو بالا نیار ولی الان تو بازم ادامه دادی ... میخوای بدونی چه کار میکنم (حرص )
سریع لباشو روی لبام گذاشت و خیلی خشن میبوسید جوری که مطمئن بودم کبود میشه تقلا میکردم و با دستم به سینش میزدم که با یک دستش دوتا دستامو بالای سرم گرفت و.......
شرط:۵ لایک🍷✨
عصبانیتم اوج کرد این مسئله یا باید امروز تموم بشه یا من از این خونه فرار میکنم و دوباره با عصبانیت گفتم
یوری:چیه میخوای چیکار کنی هااا
نکنه میخوای دوباره منو بزنی یا نکنه میخوای تمام گلدونارو بشکنی یا...
تهیونگ:یوری فقط خفه شو (عصبانیتی که سعی داره خودشو نگه داره)
از رو نرفتم و از بغلش با شتاب بیرون اومدم و گفتم
یوری:خیلی رو مخی ازت متنفرم(گریه و عصبانیت)
سریع از روی تخت بلند شدم و به سمت در رفتم ولی تا آمدم قفل در رو باز کنم منو از پشت گرفت و براید استایل بغلم کرد و برد سمت تخت رو تخت پرتم کرد و روم خیمه زد از قیافش میشد فهمید که خیلی عصبانیه چشماش قرمز شده بود و ازحرص زیاد دندوناشو به هم میسایید چشماشو به هم فشرد و با لحنی که ازش خشم و عصبانیت میبارید گفت
تهیونگ: بهت هشدار داده بودم روی سگ منو بالا نیار ولی الان تو بازم ادامه دادی ... میخوای بدونی چه کار میکنم (حرص )
سریع لباشو روی لبام گذاشت و خیلی خشن میبوسید جوری که مطمئن بودم کبود میشه تقلا میکردم و با دستم به سینش میزدم که با یک دستش دوتا دستامو بالای سرم گرفت و.......
شرط:۵ لایک🍷✨
۱.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.